سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محبان مهدی عج گچساران

قرآن روحیه‏ها را نقاشى مى‏کند،جمله‏هایى را که افرادمى‏گویند و خودشان نمى‏توانند توضیح بدهند بیان مى‏کند: اللهم ان‏کان هذا هو الحق من عندک فامطر علینا حجارة من السماءاو ائتنا بعذاب الیم. خدایا اگر حق همین است،و سخن حق وقرآنى که پیغمبر مدعى است منحصر به همین است;اگر این راست‏است،حق است و این پیغمبر راستگو است و هر چه مى‏گوید از جانب‏تو مى‏گوید(انتظار مى‏رود که در ادامه آیه بگوید«پس ما مى‏پذیریم‏»

یا«خدایا آن را بر ما آشکار کن‏».اگر انسان حقیقتجو باشد چنین‏مى‏گوید.ولى مى‏گوید اگر چنین است)سنگى از آسمان بر سر مابفرست و ما را نابود کن،یا به شکل دیگرى عذاب دردناکى بر مابفرست.یعنى من تاب و تحمل شنیدن این حقیقت را ندارم.اگر حق وحقیقت است فورا سنگى از آسمان بر سرم بفرست تا من چنین روزى‏را نبینم.من مى‏خواهم آن طورى که دلم مى‏خواهد راست باشد و الا ازحقیقت بیزارم.

قرآن زبان حال آنها را بیان کرده ولى آیا در عالم فقط همانها آن‏طور بوده‏اند؟ما نباید به خودمان خوشبین باشیم.مسلما آن حالت‏واقعى تسلیم در مقابل حقیقت،صد در صد در ما نیست.على علیه السلام‏در جواب از تعریف اسلام فرمودند:الاسلام هو التسلیم در مقابل‏چه؟ شخص؟نه،بلکه تسلیم در مقابل حق،یعنى وقتى مواجه با حق‏شد،حالت طغیان و عصیان نداشته باشد.فرق اصول دین و فروع دین‏این است که فروع،آن چیزهایى است که انسان باید عمل بکند;امادر اصول،علم یا یقین لازم است.ولى آیا در اصول،علم یا یقین کافى‏است؟اینطور نیست.البته اعتقاد و علم لازم است.تا عقل چیزى رانفهمد نمى‏تواند قبول کند.ولى غیر از اعتقاد،در مقابل اصول دین،تسلیم لازم است،یعنى تمرد نداشتن.اسلام یعنى بى‏تمردى. اینکه‏کسى بگوید اگر حقیقت این است مرا بکش،این ایمان نیست زیرا ایمان آن است که انسان در مقابل چیزى که راست است تسلیم و رام‏باشد.

آیا شیطان کافر است‏یا مؤمن؟کافر.آیا به خدا یقین‏داشت؟بله،علم داشت،از ما بهتر بود.در مقابل خدا مى‏گوید به عزت‏خودت همه آنها را گمراه مى‏کنم: فبعزتک لاغوینهم اجمعین 

همچنین مى‏گوید: رب فانظرنى الى یوم یبعثون (.اعتقاد به خدا وقیامت داشت.تنها داشتن اعتقاد و علم،براى ایمان کافى نیست بلکه‏انسان باید نسبت به آنچه اعتقاد دارد رام باشد. و جحدوا بها واستیقنتها انفسهم ظلما و علوا (.باید خودمان را بشناسیم.اگرحقیقتى را که مى‏شناسیم و مى‏دانیم،منکر مى‏شویم،پس ما جاهدیم ومؤمن نیستیم.بشر صرف اینکه به یک مطلب علم پیدا کند کافى‏نیست که مؤمن باشد بلکه باید حالت عصیان و تمرد نیز نداشته باشد. 

آن زمانى را توجه کن که آن مردم مى‏گفتند ما تاب دیدن چنین‏حقیقتى را نداریم. و ما کان الله لیعذبهم و انت فیهم و ما کان‏الله معذبهم و هم یستغفرون خدا چنان نیست که این مردم راعذاب کند در حالى که تو در میان آنها هستى،و خدا چنان نیست که‏آنها را عذاب کند در حالى که گنهکارند و استغفار مى‏کنند.درنهج البلاغه نقل شده که خدا دو امان داشت،اول رسول خدا و دوم‏استغفار.ایها الناس!یک امان رفت،امان دیگر را میان خودتان حفظکنید.آیا مقصود از عذاب چیست؟در اصطلاح مفسرین عذاب‏استیصال[داریم و عذاب]عادى و غیر استیصال.اول،عذابهائى است‏که براى قومى جنبه فوق العاده دارد مثل صاعقه،باد،مسخ و غیره.






نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92 فروردین 19 توسط سجاد مقیمی منفرد
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Blog Skin

کد صلوات شمار برای وبلاگ