سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محبان مهدی عج گچساران

بحث در مورد انسان است.آیا انسان از آن دسته موجوداتى درطبیعت است که آنها را باید به حالت اولى و دست نخورده باقى گذاشت؟ آیا بهترین انسان آن انسانى است که به همان حالت اولى و دست نخورده‏باقى باشد یا انسان هم مثل هزارها چیز دیگر نیاز به ساخته‏شدن دارد و به‏این دنیا که مى‏آید ابتدا مانند یک ماده خام به دنیا مى‏آید،ماده خامى که‏ارزش بالقوه دارد و باید ساخته بشود تا ارزش فوق العاده پیدا کند؟مطلب‏از چه قرار است؟ هیچ موجودى به اندازه انسان،نیازمند به ساخته شدن نیست و هیچ‏موجودى به اندازه انسان قابل ساخته شدن نیست و هیچ موجودى به‏اندازه انسان ارزش ساخته شده‏اش با ارزش ساخته نشده‏اش این قدرتفاوت ندارد.این چیزى که در دنیا از یک نظر نامش را«اخلاق‏»مى‏گذارندو از نظر دیگر نامش را«تعلیم و تربیت‏»و یا«آموزش و پرورش‏» مى‏گذارند معنایش همین است;یعنى انسان به صورت یک ماده خام راتبدیل کردن به یک انسان قابل استفاده.قابل استفاده براى چه کسى؟براى‏خودش و براى جامعه خودش. اگر ما میان انسان و حیوان مقایسه‏اى کنیم مى‏بینیم از این نظر تفاوت‏از زمین تا آسمان است.نه تنها با حیوان بلکه با هر چیز دیگرى که نیاز به‏ساختن دارد اگر انسان را مقایسه کنیم مى‏بینیم هر چیز دیگر در مقابل‏انسان به یک معنا ساخته شده به دنیا مى‏آید،یک مقدار هم باید روى آن کارشود تا بهتر ساخته شود.ولى انسان،یگانه موجودى است که از هر نظرباید ساخته شود.عرض کردم که طلا را باید ساخت،به آن صورتى که از معدن استخراج مى‏شود قابل استفاده نیست;نقره و آهن را هم بایدساخت،حیوان را هم باید ساخت،باید اهلى کرد، تربیت کرد ولى این‏تفاوت هست که طلا در طلا بودن خودش دیگر«ساخته شده‏»است، نقره‏هم در نقره بودن خودش ساخته شده به وجود آمده است و همچنین اسب‏در اسب بودن خودش و گوسفند در گوسفند بودن خودش.اینها به‏اصطلاح فیلسوفان از نظر«ماهیت‏»ساخته شده به دنیا آمده‏اند و از نظرکیفیت و کمیت نیاز به ساخته شدن دارند. طلا ماهیتش طلاست،منتها یک‏زرگر عیارش را درست مى‏کند،آن را پرداخت مى‏کند،براق مى‏کند و امثال‏اینها،ولى دیگر آهن نمى‏تواند در دست زرگر طلا شود،طلا در دست‏زرگر نقره شود.اینها از نظر ماهیت‏ساخته شده به دنیا آمده‏اند;یعنى‏خلقت،ماهیت آنها را ساخته است. اگر نیاز به ساخته شدن دارند در کیفیت‏است.ولى انسان یگانه موجودى است که حتى از نظر ماهیت هم ساخته وپرداخته به دنیا نیامده است و لهذا این که واقعیت انسان چه واقعیتى وماهیت انسان چه ماهیتى باشد همه جور ممکن است از آب در بیاید،همه جور ممکن ست‏ساخته شود.ممکن است انسان فرشته شود و صددرجه از فرشته بالاتر.ما چون لفظى بالاتر از فرشته نداریم مى‏گوییم‏فرشته.اگر از این تعبیر،کسى به اشتباه نیفتد مى‏گویم:«انسان ممکن است‏موجودى شود که از خدا هم جدایى ندارد»;نمى‏گویم انسان خدا بشود.به‏قول حافظ: خیال حوصله بحر مى‏پزد هیهات چه‏هاست در سر این قطره محال اندیش قطره‏اى را مى‏گوید که آرزوى اقیانوس شدن در آن هست.ممکن است‏همین انسان از هر موجودى که شما تصورش را بکنید منحطتر و پست‏ترشود;یا صورتش صورت انسان یک سر و دو گوش پهن ناخن باشد و روى دو پا هم راه برود ولى واقعیتش مثلا یک گرگ و یا یک سگ باشد. این همان مطلبى است که قرآن در مورد بعضى انسانها مى‏فرماید: «اولئک‏کالانعام بل هم اضل‏» ( مانند چهارپایان هستند و نه چهارپایان بلکه خیلى‏پست‏تر و منحطتر از چهارپایان.در جاى دیگرى مى‏فرماید: «ثم رددناه‏اسفل سافلین‏» (.«اسفل سافلین‏»یعنى چه؟یعنى از هر سافل و پستى‏پست‏تر.«اعلى علیین‏»یعنى چه؟یعنى از هر عالى‏اى عالى‏تر.اعجوبه‏اى‏هست در عالم به نام‏«انسان‏»که امکان همه گونه شدن در او هست.براى‏اسب امکان گاو شدن،الاغ شدن و یا سگ شدن نیست،براى سگ هم‏امکان اسب شدن نیست ولى براى انسان امکان همه چیز شدن هست. همین جاست که نیاز انسان به‏«مدل‏»به اصطلاح روشن مى‏شود.حال‏که وقتى به دنیا مى‏آییم همه چیز مى‏توانیم باشیم،جماد مى‏توانیم باشیم،انواع نباتها مى‏توانیم باشیم،انواع حیوانها مى‏توانیم باشیم،فرشته‏مى‏توانیم باشیم،بالاتر از فرشته مى‏توانیم باشیم،پس یک مدل ودستور العمل مى‏خواهیم.






نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92 فروردین 19 توسط سجاد مقیمی منفرد
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Blog Skin

کد صلوات شمار برای وبلاگ