سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محبان مهدی عج گچساران

شاید بگویى : علت این همه فضیلت براى گرسنگى چیست و از کجاست ؟ با آنکه در گرسنگى جز درد معده و تحمل زحمت چیز دیگرى نیست ؛ و اگر چنین باشد سزاوار است در هر چیزى که موجب آزادى آدمى است از قبیل زدن خود بریدن بدن خود و خوردن چیزهاى بد و نظایر آنها فضیلت بسیار باشد.
 باید بدانى این گفتار شبیه گفتار کسى است که دوایى بنوشد و از آن بهره ببرد و گمان کند که بهره اش براى تلخى دوا و مطبوع نبودن آن است . پس هر چیزى که تلخ و نامطبوع است بخورد، در حالى که این کار اشتباه است ، بلکه بهره مندى او از دوا به واسطه خاصیتى است که در آن است نه تلخى آن و تنها پزشکان از آن خاصیت آگاهند، همچنین بر علت نفع گرسنگى فقط دانشمندان خبره آگاه مى شوند، و هر کس خود را گرسنگى دهد در حالى که ستایش شریعت از گرسنگى را تصدیق کند از آن بهره مى برد اگر چه علت نافع بودن آن را نداند چنان که دوا براى بیمار سودمند مى افتد اگر چه منفعت و علت نافع بودن آن را نداند ولى اگر مى خواهى که از درجه ایمان به درجه علم ارتقا یابى آن را برایت شرح مى دهیم . خداى متعال فرمود: (( یرفع اللّه الذین آمنوا منکم و الذین اوتوالعلم درجات . ))  بنابراین مى گوییم : در گرسنگى ده فایده است .
فایده اول
صفاى دل ، برافروخته شدن طبع و ذوق ، و نافذ شدن بینش ، زیرا سیرى موجب کودنى و کوردلى است و بخار دماغ (مغز) را زیاد مى کند شبیه حالت مستى تا به سرچشمه هاى اندیشه را دست یابد، در نتیجه دل به سبب آن در کار وارد شدن در اندیشه ها کاهلى مى کند و انسان را از سرعت درک (مطالب ) محروم مى سازد حتى کودک چون بسیار بخورد حافظه اش ‍ ضعیف و ذهنش تباه و درکش کند شود.
ابوسلیمان گوید: بر تو باد گرسنگى کشیدن ، چرا که نفس را خوار مى سازد و دل را نازک مى کند و موجب علم آسمانى مى شود.
 پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: دلهایتان را به کم خندیدن و کم خوردن زنده کنید، و با گرسنگى آنها را پاک سازید تا صاف شود و ترقى کند.
برخى گویند: گرسنگى مانند رعد و قناعت چون ابر و حکمت بسان باران است .
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: ((هر کس شکمش را گرسنگى دهد، اندیشه اش زیاد و دلش هوشمند شود.))
 ابن عباس گوید: ((پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: کسى که سیر شود و بخوابد قلبش سخت شود؛ آنگاه فرمود: براستى که براى هر چیزى زکاتى است و زکات بدن گرسنگى است .))
شبلى گوید: هیچ روزى براى خدا گرسنگى نکشیدم جز این که دردى از حکمت و عبرت در دلم گشوده شد که هرگز ندیده بودم ، و پوشیده نیست که هدف نهایى از عبادتها فکرى است که انسان را به شناخت و دیدن حقایق واقعى برساند، و سیرى مانع از آن است و گرسنگى در آن را مى گشاید، و معرفت درى از درهاى بهشت است ؛ بنابراین سزاوار است که همواره با گرسنه بودن در بهشت را بکوبد، از این رو لقمان به پسرش گفت : پسرکم هرگاه معده پر شود اندیشه بخوابد و حکمت لال شود و اندام ها از عبادت فرو مانند.
ابوزید گوید: گرسنگى ابرى است که هرگاه بنده گرسنه شود از دل حکمت ببارد.
 پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: ((روشنى بخش حکمت گرسنگى است و دورى از خدا در سیرى است ، و نزدیک شدن به خدا دوستى مسکینان و نزدیکى به آنهاست ؛ سیر نشوید که نور معرفت از دلهایتان برود و هر که شب بیدار بماند و با معده سبک از طعام نماز بگزارد حورالعین بیدار بمانند تا صبح شود.))
فایده دوم ،
نازکى و صفاى دل است که با آن براى درک لذت مناجات و متاءثر شدن از یاد خدا مهیا مى شود؛ چه بسا ذکرى که با حضور قلب بر زبان جارى شود ولى قلب از آن لذت نبرد و متاءثر نگردد تا آنجا که گویى میان زبان و دل مانعى است که همان قساوت قلب است ، و گاه در بعضى از حالات دل نازک مى شود و سخت از یاد خدا متاءثر مى شود و از مناجات لذت مى برد که تهى بودن معده آشکارترین عامل آن است ؛ ابوسلیمان مى گوید: آنگاه شکم من به پشتم بچسبد عبادت در کام جانم شیرین مى آید.
جنید مى گوید: بعضى میان خود و خدا توبره اى از غذا قرار مى دهند و مى خواهند شیرینى مناجات را دریابند.
ابوسلیمان گوید: دل هرگاه گرسنه و تشنه شود زلال و نازک مى شود، و چون از آب و غذا سیر شود کور و خشن گردد، در این صورت متاءثر شدن دل به لذت مناجات امرى است سواى آسان شدن اندیشه و به دست آوردن معرفت ؛ پس این فایده دوم بود.
فایده سوم ،
 قبول شکست و خوارى و بر طرف شدن سرمستى و شادمانى و غرورى است که سر منشاء آن طغیان و غفلت از خداست ، و نفس با هیچ چیزى شکسته و خوار نمى شود آن گونه که با گرسنگى خوار مى شود و در حال گرسنگى در برابر پروردگارش آرام و خاشع و از ناتوانى و خوارى خود آگاه مى شود، زیرا توانش ضعیف و راه چاره اش با چند لقمه اى که از دست داده بسته شده و به شربت آبى که به او نرسیده دنیا بر او تیره و تار شده است ، و تا انسان خوار و ناتوانى خود را مشاهده نکند عزت و قدرت مولاى خود (خدا) را نمى بیند، و سعادت انسان تنها در این است که همواره با چشم خوارى و ناتوانى به خود و به مولاى خود به دیده قدرت و غلبه و عزت بنگرد، پس باید همواره گرسنه و خوار و محتاج مولاى خود باشد و مزه درماندگى را بچشد، از این روست که چون دنیا و گنجینه هاى آن بر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله عرضه شد فرمود: ((نمى خواهم بلکه یک روز گرسنگى مى کشم و روزى سیر مى شوم پس هرگاه گرسنه شوم صبر مى کنم و زارى مى کنم و چون سیر شوم شکر مى کنم .)) یا چنان که فرمود:
 شکمبارگى و همخوابگى درى از درهاى دوزخ و ریشه آن سیرى است ، و خوارى و شکستگى درى از درهاى بهشت و ریشه آن گرسنگى است . هر کس درى از درهاى دوزخ را ببندد بطور حتم درى از درهاى بهشت برایش ‍ گشوده شود، زیرا آن دو مانند مشرق و مغرب در مقابل هم هستند؛ پس ‍ نزدیک شدن به یکى از آنها موجب دور شدن از دیگرى است .
فایده چهارم ،
این است که بلا و عذاب خدا و نیز اهل بلا را از یاد نبرد، زیرا انسان سیر گرسنگان و گرسنگى را فراموش مى کند، و بنده باهوش بلایى را مشاهده نکند جز این که از بلاى آخرت یاد مى آورد. پس از تشنگى خود تشنگى مردم را در صحراى رستاخیز به یاد مى آورد و از گرسنگى خود گرسنگى دوزخیان را که آنان هرگاه گرسنه شوند از درخت زقّوم و درخت خارتر خورانیده مى شوند و از چرک جراحت ها و زرد آب زخم ها نوشانده مى شوند و سزاوار نیست عذاب آخرت و دردهاى آن از نظر بنده پنهان بماند، زیرا احساس ترس را بر مى انگیزد و هر کس به بیمارى و خوارى و بلا و کمى مال گرفتار نشود عذاب آخرت را از یاد ببرد و آن عذاب در نفسش ‍ مجسم نشود و بر قلب وى غلبه نکند از این رو سزاوار نیست که بنده در زحمت یا مشاهده بلا باشد و سزاوارترین بلایى که او را به زحمت مى اندازد بلاى گرسنگى است زیرا در آن به غیر از یاد کردن عذاب آخرت پنج فایده مهم هست ، و یکى از عللى که موجب شد بلا به انبیا و اولیا و نیکان به ترتیب درجات نیکى آنها اختصاص یابد همین است ، از این روست که چون به یوسف علیه السّلام گفته شد، چرا گرسنه مى مانى با آن که گنج هاى زمین در اختیار توست ؟ فرمود: مى ترسم سیر شوم و گرسنه را از یاد ببرم ، بنابراین یادآوردن گرسنگان و محتاجان یکى از فایده هاى گرسنگى است زیرا این یادآورى انسان را به ترحّم و غذا دادن و مهربانى به خلق خدا فرا مى خواند و انسان سیر از درد گرسنه بى خبر است .
فایده پنجم ،
این فایده از بزرگترین فایده هاست و آن شکستن میل به تمام معصیت ها و مسلط شدن بر نفس امّاره است ، زیرا سرچشمه تمام گناهان شهوت ها و نیروهاست و ناگزیر اساس نیروها و شهوت ها غذاهاست ، پس کاستن از غذاها هر نیرو و شهوتى را ضعیف مى کند، و تمام سعادت ها در این است که انسان بر نفس خود مسلط باشد و تمام بدبختى ها در این است که نفس بر او مسلط شود، و چنان که بر چهار پاى چموش جز با گرسنگى دادن و لاغر کردن آن مسلط نمى شوى و چون سیر شود نیرو بگیرد و سرکش شود و چموشى کند، نفس نیز چنین است .
به یکى از انسان ها گفته شد: تو را چه شده است که با پیر شدن به بدنت نمى رسى و بدنت شکسته شده است ؟ گفت : براى این که زود دچار غرور و کبر مى شود، و علنى فساد مى کند، مى ترسم نسبت به من چموش شود و مرا به هلاکت افکند، اگر آن را به سختى ها وادار کنم محبوب تر است نزد من که مرا به کارهاى زشت وادار سازد.
ذوالنون گوید: هرگز سیر نشدم مگر این که معصیت خدا یا قصد آن را کردم .
عایشه گوید: همانا نخستین بدعتى که پس از پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله پدید آمد سیرى بود، براستى مردم چون شکم هایشان سیر شود نفوس ‍ آنها با سرکشى آنها را به طرف دنیا برد، در گرسنگى یک فایده نیست ، بلکه مخزن فایده هاست ؛ از این رو گویند: گرسنگى گنجینه اى از گنجینه هاى خداى متعال است .
 کمترین چیزى که با گرسنگى دفع مى شود شهوت همخوابگى و شهوت سخن گویى است زیرا شخص گرسنه گرفتار شهوت حرف زدن زیاد نمى شود در نتیجه از آفت هاى زبان مانند غیبت ، دشنام ، سخن چینى ، دروغ و دیگر گناهان رها مى شود، پس گرسنگى او را از تمام این گناهان باز مى دارد و هرگاه سیر شود نیاز به شوخى دارد پس ناگزیر غیبت مردم را مى کند ((و مردم را به رو در آتش نیفکند جز سخنان بى فایده اى که زده اند)). امّا شهوت همخوابگى و فساد آن پوشیده نیست و گرسنگى شرّ آن را کم مى کند. پس هرگاه انسان سیر شود نمى تواند بر شهوتش مسلط شود و اگر تقوا مانع او شود نگاهش را نتواند حفظ کند، چشم نیز زنا مى کند چنان که شهوت همخوابگى ممکن است به زنا انجامد و اگر با پوشش تقوا بر چشمش مسلط باشد نمى تواند بر فکرش تسلط داشته باشد. پس افکار بد و حدیث نفس که عامل شهوتند به دل او خطور مى کند و مناجات او را پریشان مى سازد و بسا که این پریشانى در بین نماز بر او عارض شود. ما آفت فرج و زبان را به عنوان مثال آوردیم وگرنه عامل تمام گناهان اعضاى هفتگانه نیرومند شدن به وسیله سیرى است ، حکیمى گفت : هر مریدى که خود را با سیاست به صبر وادارد پس یک سال به نان خالى اکتفا کند و از نان خالى هم کاملا سیر نشود، خدا خرج زن داشتن را از او بردارد (نیازى به زن نخواهد داشت ).
فایده ششم ،
دور ساختن خواب و ادامه شب زنده دارى است زیرا کسى که سیر شود زیاد آب بنوشد و هر که بسیار آب بنوشد بسیار بخوابد، از این رو یکى از پیران در سر سفره به یارانش مى گفت : گروه مریدان بسیار نخورید که زیاد آب بنوشید و خوابتان زیاد شود و در نتیجه بسیار زیان ببینید، هفتاد صدیق به اجماع معتقد بودند که پرخوابى از بسیار نوشیدن است و بسیار خوابیدن موجب تباه شدن عمر، و از دست دادن نماز شب ، و کودنى طبع ، و سنگدلى است ، و عمر گرانبهاترین گوهرهاست و سرمایه بنده است که با آن تجارت مى کند، و خواب نوعى مرگ است و زیادى آن عمر را کوتاه مى کند، و فضیلت نماز شب نیز پوشیده نیست و با خوابیدن از بین مى رود، و هرگاه خواب بر انسان غالب شود شیرینى عبادت را در نمى یابد، و شخص عزب اگر در حال سیرى بخوابد محتلم شود و احتلام نیز او را از نماز شب باز مى دارد و ناگزیر است که یا با آب سرد غسل کند و اذیت شود و یا به حمام برود و بسا که در شب نتواند حمام برود، و نماز شب او فوت شود و به خرج حمام محتاج مى شود و بسا که در حمام چشمش به عورتى بیفتد و در آن نیز خطرهایى است که در کتاب طهارت نقل کردیم ، و تمام این امور نتیجه سیرى است ، ابوسلیمان گفته است : محتلم شدن نوعى عقوبت است ، و دلیل آن گفتار این است که احتلام مانع عبادات زیادى مى شود، زیرا غسل در هر حالى دشوار است ، بنابراین خواب سرچشمه بلاهاست و سیرى خواب مى آورد و گرسنگى آن را قطع مى کند.






نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92 فروردین 20 توسط سجاد مقیمی منفرد
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Blog Skin

کد صلوات شمار برای وبلاگ