آیا شنیده ای دردنامه ی یک مرد استوار سوار بر رنج را ، آیا شنیده ای غم نامه ی سینه ی پر درد را ، تمام مرامش بی شکیب است ، و سکوت او آتش شعله های پر هاله ی پر از دود را تداعی میکند و ناله های جانسوزش شرر انداخته بر دامن آفتاب و غربتش کوچه های سرد پرسکوت مدینه را لرزانده است ...... کیست او ، عشق طوفانی ، اندیشه ی پر پیچ و خم ، مهربان پر مهر و پرخروش و انیس بی کسان و سرور یتیمان بی نام و نشان و محبوب بهترین انام، سید و مولای شیعیان جهان ..... هست نامش علی ؛ جانها همه به قربان او
گاه گاهی از باد از زمان از مکان میپرسم که گذرت را ، شکوهت را و حضورت را برایم بگوید .... و امادر این فرصت تنهایی میخواهم سرتاسر جای قلبم را با میهمانی قدوم سبز محبتت معطرکنم .... چه بگویم که بتواند انتهای وصف خروشان آفتاب پر مهرت را شرح دهد و روشنایی پناهگاهت را ترسیم کند و ای کاش پا به پای تو می آمدم و راز گرمی نورت را حس می کردم و شوکت عرشیایی پر صلابتت را نظاره مینمودم ..... شاید با همین ندای ترنم پرشورت به این سو آمده ام و اینطور هست که رسیدن به تو را بهانه کرده ام و میدانم در همین نزدیکی ها قدمگاه توست و ما راه را گم کرده ایم ............