سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محبان مهدی عج گچساران

دلم گرفته , از آه سرد روزگار , از بی رحمیها و شرارت ها ؛ دلم هوای مدینه کرده , کوچه های آشنا , صورت نیلی , چادر خاکی ,  مجروحم کرده .... اشک های نیلی , صدای غریب در پس این آماج سهمگین دردها مخفی شده , مجروحی با صدای غریبش و نگاه عمیقش دستهای مظلومی را می گیرد و آشکهایش را پاک می کند و هی میگوید گریه هایت را  نگه دار , صدایش تکانم می دهد , عقده های روزگار در دلش یکجا او را می رنجاند ..... آن مرد غریب با صدای جانسوزش سودا می کند و غصه هایش را در دل چاه می افکند , یکی هست دردش را بشنود و غصه هایش را تسکین دهد .... به گذشته فکر می کند , به آن ثانیه های دردناک کوچه , به آن پهلوی شکسته و هی باز تصویر آن وحشی بی مروت وجودش را میسوزاند ... آن زیبای لطیف محبت , آن گل خوشبو طراوت و آن مونس غصه هایش تمام قد خمید و پرپر شد ؛آن تمام سر و راز خلقت و آن نفس وجود هستی و آن نوگل باغ ولایت از خانه پرکشید و غم و اندوه را  در هاله ای خاموش سپرد و رفت..... و آن وقت مظلومیت در چهره ابو تراب نمایان شد و پشت سر هم آهی کشید و گفت ای نام آشنا , ای درد آشنای علی باز آی که نای ماندن نیست ؛ بیا زهرا جان که  جان من در تن نیست , گویی تو جانم بودی ؛ صدای بچه هایت را می شنوی , وای مادرشان را می شنوی ..... گو یی همه جا ساکت است تا تو حرفی بزنی و وای که چقدر غریبم , بچه هایت شب و روزشان را چگونه سپری کنند .... می بینی , می شنوی صدای هق هق بچه هایت را, صدای زینبت را که امان نمی دهد , چکار می کند با من , پس این سکوت دردناک و جانفزا و جانسوز کی به سر می آید .... بغض روزگار ترکیده و شاهد ناله هایم شده , حال می گویم صدایت می زنم که مرا با خودت ببر و در این خاطره های تلخ و سرد و زهر آگین رهایم نکن , بیا دوباره مرهم واپسینم باش در این تنهایی مرگبار ...............






نوشته شده در تاریخ جمعه 92 فروردین 16 توسط سجاد مقیمی منفرد
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Blog Skin

کد صلوات شمار برای وبلاگ