دوباره بسوی تو پرواز می کنم و در اوج طلایی و روشن آن گنبد پر صلابت، بالهایم را می گشایم و در آشیانه ی سخاوتت به میهمانی می نشینم؛
اگر از تو دورم اما در پس فاصله ها با انس شیرینت به نجوا نشسته ام و هر چند این فاصله ی زیاد، بهانه ی دلتنگی است، اما دلتنگی شعری طوفانی و موجی بی قرار در دل بی تاب دلداده حرمت برپا می کند و اشکهای بی قراری را در برابر آفتاب روشنائیت، قطره قطره بر گونه ها روان می سازد...
ادامه مطلب
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 89 آبان 17 توسط
سجاد مقیمی منفرد