از امام سجاد علیه السلام روایت است که فرمود : برتو روا نیست که هرآنچه خواهی بگویی زیرا خداوند می فرماید : << از آن چه که به آن علم نداری پیروی نکن >> و بر تو روانیست که هر آنچه خواهی بشنوی زیرای خدای عزوجل می فرماید >> همانا گوش و چشم و دل همه مورد پرسش واقع خواهند شد << امیر المؤمنین فرمود : شیعیان ما کسانی هستند که در سایه ولایت ما به یکدیگر بذل و بخشش می کنند ,یکدیگر را در راه دوستی ما دوست می دارند , در زنده نمودن امر مابا یکدیگر دید و بازدید می کنند , آنان زمانی که به خشم آیند ستم نمی کنند و اگر خوشنود باشند زیاده روی نمی کنند ، آنان مایه ی برکت برای همسایگانشان و مایه ی صلح و سلامت معاشران خود هستند .....
کوچه های دلم به یکبار خودش را به سمت تو کوچ می دهد و رگ به رگهای وجودم بی صبرانه در موج محبتت خونه تکانی می کند , به خلوتگه خویش ,شوق اشارتهای نگاهت فاصله هایمان را ترسیم می کند و در این دیر آباد , خراباتی کوی تو سر بی سرمان کرده و مست و خرامانیمان نموده و سوختن و تاختن دیگر خستگی و ملالی ندارد..... فاصله ای نیست ! خب نزدیکترینی ؛ به صدایم به نفسم ، همین جایی و در همین حوالی تسنیم می نوازی .... گوشمان دیگر صداها را گم کرده است ,.. صبر کن کمی جلوتر صبر کن , باز صدایی می آید .... گوشمان کجا رفته ، چشممان به کجا افتاده و اینجا چرا ما خودمان نیستیم ، هوش و هواسمان باز هم پرت است ...... کمی آنورتر برویم و اطرافمان را خلوت کنیم و قدری مواظب باشیم و این طرف و آن طرف گولمان نزند ؛ حوصله کنیم و سرمان را پایین نگه داریم و کمی مکث کنیم و خودمان را باور کنیم ، کمی خوبتر فکر کنیم و قدری مهربانتر شویم که گاه گاهی او می آید از کنارمان می گذرد و حتی محلش نمی گذاریم .... این کوچه ها ... این خاک ها ... صدایش را می شنوند و آرام می گیرند ... تو هم کمی , آرام باش و خاک نشین باش .... تا سر کویش را بفهمی ............
خدای ما عجب خدای مهربونیه , خیلی هوامون رو داره ... هواسمون کجاست , انگار یادمون رفته , واقعاً یادمون رفته که همش باهامونه چرا طفره میر یم ؛ پس این همه حادثه های سخت و دشوار همش او رو صدا می زنیم .... پس قرارمون چی شد و حالا ما شدیم طلبکار ؛ نه نه ... تا بخوای برات کم نذاشته و توی این زور و گیر و دار همش باهامون بوده و چقدر مهربونیش داره نوازشمون میده یادم اومد به یه حدیث ناب که چقدر خدا ما رو می خواد , تمام این حدیث جون میده به آدم , واقعاً انرژی می ده , قوت قلب می ده , برای این خدای به این مهربونی هزاران بار اگه بمیریم بازم کمه ....... حدیث یه حدیث قدسی ؛ که از پیامبر نقل شده که خدا فرمود << خلقت الاشیاء لأ جلک و خلقتک لأ جلی >> تمام اشیاء را برای تو , و تو را برای خودم آفریدم ......... ببینیم خدا همه چیز رو برای ما خلق کرده , حالا فکرشو کنیم که همه هستی در اختیا ما و برای ماست و ما رو برا خودش خلق کرده .....این کم افتخاری نیست که اینقدر خدا به ما عزت می ده و جا داره هر لحظه زبانمان را به ثنای او و تشکر از این همه نعمت بدون منت سپاس گوییم الحمدلله الرب العالمین کثیراً علی کل حال
چقدر ما انسان ها به مرگ نزدیکیم و خیلی نزدیکتر از آنیم که به آن فکر می کنیم وتصور می کنیم که خیلی از آن دوریم و خیلی وقتا ازش غافل می شیم , آقای حایری می فرمود (( در خواب دیدم که عزراییل به من فرمود : شما باید استراحت کنید )) با این که می دانیم خواهیم مرد ؛ بلکه وقت مرگ برای ما نامشخص است , زیرا هر شب به عوالمی از برزخ می رویم که اختیار آن دست ما نیست , چنان که قرآن شریف می فرماید : قضی علیها الموت ( مرگ را به صورت حتمی بر آن نوشته است )(سوره زمر آیه 42). خدایا مرگ ما را با شهادت در راه خودت شیرین فرما ...