سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محبان مهدی عج گچساران

اقتصاد از ریشه قصدبه معنى راستى راه است و مى گویند:
قصدت قصده آهنگ او کردم
 اقتصاد در لغت به دو معنى است یکى از آن دو پسندیده است که حد وسط و میانه افراط و تفریط است مانند جود که حد وسط اسراف و بخل محسوب مى شود یا شجاعت که حد وسط تهور و ترس است و به همین معنى در قرآن به کار رفته است و اقصدفى مشیک  در رفتارت میانه را برگزین ودوم به امرى اطلاق مى گردد که بین پسندیده وناپسند در نوسان است مانند آنچه که بین عدل و جور قریب و بعید فرض ‍ مى شود.
فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصدبعضى از آنان بر خود ستم کردند و بعضى راه میانه را برگزیدند)وسفرا قاصدا :یعنى سفرى متوسط یا میانه ونه چندان دراز و گاهى به معنى قریب نیز تفسیر مى شود و در اصطلاح اقتصاد حالت میانه و اعتدال بین زیاده روى و خست ورزى است و خداوند مى فرماید :
والذین اذا انفقوالم یسرفوا لم یقتروا و کان بین ذلک قواما (و آنان که چون هزینه کنند اسراف نمى کنند و خست نمى ورزند بلکه میان این دور اه اعتدال را در پیش مى گیرند)و همین مفهوم در کلام امیرالمومنین در نهج البلاغه به لفظ اقتصاد تعبیر شده است :امام مى فرماید:
 ما عال من اقتصد(هرکس میانه روى پیشه کند (صرفه جویى کند)نیازمند نگردد)
 نامه حضرت به زیاد آمده است :و دع الاسراف مقتصدا(زیاده روى بگذار و میانه رو باش )بنابراین روشن مى شود که قصد روش معقول ور اه استوار بین افراط و تفریط و بر اساس همین معنى کلمه قصد و مشتقات آن در جاى جاى نهج البلاغه به کار رفته است .
 امام علیه السلام مى فرماید:لن یهلک من اقتصد(آنکس که میانه روى در پیش گیرد هرگز هلاک نگردد)و یامن اقتصد خفت علیه الموون (هرکس میانه رو باشد (صرفه جویى کند )هزینه اش سبک گردد)ونیز مى فرماید:العقل انک تقصد فلاتسرف (خرد آن است که میانه رو باشى (صرفه جویى کنى ) و از اسراف بپر هیزى )از این معنى که به حالت بین افراط و تفریط اشاره دارد بگذریم به کار بردهاى عام تر این لفظ برمى خوریم که مورد نظر ماست مى فرماید:
خذا لقصد فى الامور فمن اخذا لقصد خفت علیه الموون (در کارها میانه روباش هرکس میانه روى در پیش گیرد مخارجش کم و سبک گردد وا ین مفهوم حد وسط بین افراط و تفریط در هرچیز و شامل اخلاق و تفکر و همچنین اقتصاد به معنى اصطلاحى نیز مى شود.
علیکم بالقصد فى المطاعم ( در خون میانه رو باش من اراد السلامة فعلیه بالقصد(هرکس بخواهد سلامت باشد بر اوست که میانه رو باشد)ولفظ اقتصاد به این مفهوم متداول ورایج درنهج البلاغه بسیار به کار رفته است تا بیانگر مفهوم امروزى این اصطلاح باشد.
 امام مى فرماید:لا هلاک مع الاقتصاد(میانه روى (صرفه جویى )با هلاکت همراه نیست )و نیز مى فرماید:الاقتصاد ینمى القلیل (میانه روى صرفه جویى اندک را بسیار مى کند.و همچنین از فرمایش ‍ اوست :الاقتصاد نصف المؤ ونه (16)میانه روى صرفه جویى نیمى از هزینه است امام علیه السلام مفهوم اد را تا آنجا گسترده مى کند که برنامه هاى زندگى فردى و اجتماعى را در بر مى گیرد آنجا که مى فرماید:اذا اراد الله بعبد خیرالهمه الاقتصاد(اگر خداوند خیر بنده اى را بخواهد میانه روى را در دل او مى اندازد)آنگاه نتیجه عمل نکردن به اقتصادراتبیین مى کند و مى فرماید:من لم یحسن الاقتصاد اهلکه الاسراف (هرکس میانه رو نباشد اسراف او را از پاى درمى آورد.)سپس امام علیه السلام اصطلاح اقتصاد را به مفهوم گسترده ترى به کار مى برد و آن را به همه ابعاد زندگى انسان تسرى مى دهد:
اذا رغبت فى صلاح نفسک فعلیک بالاقتصاد والقنوع والتقلل (اگر مى خواهى در اصطلاح نفس خود بکوشى میانه روى قناعت و کم خرجى را پیشه کن )یونانى ها اقتصاد را ایکوس نوموس مى گویند که به مفهوم تدبیر منزل -اداره و تنظیم امور خانه -است (جان مارشال جیفنى در تعریف اقتصاد مى گوید:
 علمى است که چگونگى ایجاد توزیع و هزینه کردن ثروت را مورد بررسى قرار مى دهد(لو دویک بر این باور است که علم اقتصاد علمى است که به بررسى رابطه انسان بانیازهاى مادى اش که به رایگان در طبیعت وجود دارد مى پردازد(روشنفکران اسلامى کوشیدند که علم اقتصاد را از مکتب اقتصادى جدا کنند نبهانى اقتصاد را در تنظیم ثروت و تامین وا فزایش آن مى داند و مى گوید:علم اقتصاد درا ین باره بحث مى کند اما چگونگى توزیع ثروت از وظایف سیستم یا نظام اقتصادى و بر این اساس ‍ تنظیم ثروت علم است و توزیع آن نوعى اندیشه وبا استناد به این تقسیم بندى و در پرتو آنچه که در نهج البلاغه آمده است درمى یابیم که گفتار امام على علیه السلام هر دو جنبه را شامل مى شود:تنظیم ثروت علم است و توزیع آن بدین معنى که هم شامل اصول و سیاستهاى علم اقتصاد است وهم پایه ها و ارکان مکتب اقتصادى را در بر مى گیرد که خود نشانگر اهمیت دادن اسلام به هر دو جنبه اقتصاد است و اشتباه است - چنانکه بعضى اعتقاد دارند -بپنداریم که تنها مکتب اقتصادى از ویژگى هاى اسلام است آرى اسلام به تولید و سیاستهاى آن نیز پرداخته است آنگاه که امام علیه السلام درباره ملخ سخن مى گوید اطلاعات و آگاهى سودمندى را ارائه مى دهد: و ان شئت قلت فى الجراده ...الى ان یقول و جعل لها الحس ‍ القوى و نابین بهما تقرض و منجلین بهما یرهبها الزراع فى زرعهم و لا یستطیعون ذبها ولو اجلبوا بجمعهم حتى ترد الحرث فى نزواتها و تقضى منه نزواتها و تقضى منه شهواتها و خلقها کله لا یکون اصبعا مستدقة 
اگر بخواهى از ملخ برایت مى گویم :...تا آنجا که مى گوید و خداوند براى او حسى قوى قرارداد و دو دندان که به کمک او مى برد و دوپاى داس ‍ مانند که بدانها چیزى رامى گیرد و کشاورزان درکشت خود از آن مى ترسند وا گر همه کسان خود را جمع کنند توانایى راندن ملخ را ندارند تا آنجا که با جست وخیز هایش به کشت روى مى آورد و هر چه مى خواهد انجام مى دهد وهمه اندام او به اندازه یک انگشت باریک نیست ...
آیا این کلام سخن پردازى به شمار مى آید یا آنکه درسى مى آموزد که تنها متخصصان آن را مى فهمند و به اهمیت و ارزش آن واقفند.توصیف دقیقى که امام از اندام ملخ بدست مى دهد داراى هدفى روشن است ومى خواهد توجه همگان را به موجودى ویرانگر اقتصاد و چگونگى رویارویى با آن جلب کند اولین مرحله مبارزه شناخت دقیق و کامل آن است لذا این نمونه اى از اطلاعات سودمندى است که امام علیه السلام در اختیار دست اندر کاران امر کشاورزى قرارمى دهد و آنان را از این مشکل آگاه مى کند.






نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92 فروردین 19 توسط سجاد مقیمی منفرد

الا بذکر الله تطمئن القلوب

( قرآن مجید )

اضطراب بیماری شایع قرن اتم و کهکشان است ، پیشرفت سریع و پیچیده تمدن و در عین حال بی توجهی به ارزش های مذهبی و خانوادگی هر روز بیش از پیش برای افراد و اجتماع اضطراب های جدید بوجود می آورد . 

از نظر روانپزشکان ، اضطراب با یک احساس منتشر و مبهم دلواپسی که اغلب ناخوشایند و بدون دلیل است مشخص می شود که معمولا با یک یا چند مشکل جسمی همراه می گردد . از جمله شخص ممکن است علامتهای جسمی چون احساس طپش قلب ، تنگی نفس و درد قفسه سینه ، خالی شدن سردل ، تعریق ، سردرد ، تکرر ادرار ، اسهال ، گزگز دست و پاها ، لرزش و را نیز به همراه داشته باشد . اضطراب ، گاهی به شکل طبیعی در اشخاص سالم بروز می کند و گاهی به صورت بیمارگونه و دائمی در می آید که نیاز به درمان و مراقبت پزشکی دارد . با اینکه دلایل علمی مختلفی از دیدگاههای مختلف بعنوان دلایل بروز اضطراب و تشدید آن ارائه شده است اما همچنان دور شدن از ایمان مذهبی بعنوان یک عامل عمیق در بروز اضطراب نقش غیر قابل انکاری دارد ، و به این ترتیب نقش پیشگیری کننده و حتی درمانگر مذهب در مورد اضطراب قابل بررسی است . 

آرامش حاکم بر روح و روان و در نتیجه آن جسم اشخاص مذهبی ، در مقایسه با آشفتگی روانی و جسمی و اضطراب لامذهب ها از دیر باز مورد توجه پزشکان بوده است .

به این ترتیب در بعد پیشگیری از اضطراب و برای آرامش دائمی جسم و روان نماز نقش خارق العاده ای را ایفا می کند . از طرفی در بعد درمان بیماران مبتلا به اضطراب ، امروز علاوه بر درمانهای دارویی ، از روش های چون آموزش انبساط آرامش عضلانی و همچنین تلقین بوسیله هیپنوتیزم نیز استفاده می شود ،که ما در مورد انبساط عضلانی ناشی از نماز در نکته چهارم از این مجموعه مقالات ، سخن گفته ایم و درباره تلقین های سازنده ناشی از نماز نیز در آینده سخن خواهیم گفت . 

تنها در مورد اضطراب ، بد نیست به این نکته اشاره کنیم که شخص نمازگزار با ایمان به قدرت لا یتناهی پروردگاری که در مقابلش کرنش می کند ، خود را در مقابل هر عاملی که قصد به خطر انداختن و ترساندن ( و در نتیجه مضطرب ساختن ) او را داشته باشد ایمن می یابد و ضمن تکرار باور اعتقادی خود طی نمازهایی پنجگانه یومیه این ایمنی همه جانبه را ، به روان خود تلقین می کند و سرانجام آرامش عمیق را در وجود خود ملکه می سازد .

در راستای این موضوع تحقیقات علمی در برخی کشورهای مسلمان نشان می دهد که بیماران مضطربی که در کنار درمانهای رایج ضد اضطراب ، به خواندن نماز و قرآن و حتی احادیث نبوی تحریک شده اند ، از درجه درمان به مراتب بالاتری نسبت به سایرین برخوردار بوده اند . 

نکته چهاردهم: تاثیر نماز بر افزایش طول عمر

در سالهای نخستین که این حقیر نگارنده سطور ، تحصیل طب را در تهران آغاز کرده بودم ، در برخورد با استاد بزرگ پاتولوژی ایران ، جناب آقای دکتر کمال الدین آرمین ؛ همواره این سؤال در ذهنم نقش می بست که چه نیروی عظیم و خارق العاده ای وجود دارد که سبب می شود این مرد در اوج کهولت مقتدرانه برکرسی تحقیق و پژوهش و تدریس همچنان تکیه بزند و در آستانه هشتمین دهه عمر خود اینچنین شاداب و دل زنده باقی بماند ! 

تا این که روزی سر کلاس درس استاد این راز بر ما دانشجویان آشکار شد . بدین سان که ، استاد هنگامی که مشغول تدریس اسلایدهای پیچیده و متنوع علمی مربوط به تشخیص های پاتولوژی بود ، ناگهان به اسلایدی رسید که به کلی با همه چیزهایی که در دانشکده پزشکی دیده بودیم فرق داشت !؟!

بر روی آن اسلاید تنها یک بیت از حافظ شیراز نگاشته شده بود که :

تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

آن گاه استاد مدتی درباره توکل سخن گفت و به ما آموخت که والاترین و بالاترین قدرت پزشک برای تشخیص و درمان بیماریها تنها توکل به باریتعالی است و دیگر هیچ .

ایمان متعالی و توکل بدون قید و شرط را یکبار دیگر من در ملاقات با پیر تاریخ ایران و پدر تاریخ کرمان ، استاد باستانی پاریزی دیدم . مرد جاودانه ای که هنوز حتی در دوران کهولت ، استوار و با عظمتی شگرف و ستودنی و بی آلایشی و بی ریایی بی نهایت خود ، . زندگیش را وقف ایران عزیز نموده است . مشاهده بزرگانی چون آرمین ، باستانی پاریزی و .. و توجه به این نکته ظریف که بسیاری از مراجع تقلید بزرگ و مشایخ صوفیه که ایمان و ذکر خدا در جزء جزء زندگیشان جاریست ، عمرهای طولانی و پر برکت می کنند. آش کار کننده این مطلب است که میان ذکر خدا و فزونی طول عمر رابطه تنگاتنگی وجود دارد .

توجیه علمی این موضوع نیز با توجه به فواید پزشکی مختلف نماز ، که ما در این مجموعه مقالات تنها به فرازهای کوچکی از آن اشاره کرده ایم ، روشن می شود . در این مورد حتی برخی از نویسندگان علت علمی طولانی شدن بی سابقه عمر حضرت صاحب الزمان (عج ) را برای قرنها ، تسلط همه جانبه و کامل ایشان بر مسایل جسمی و روانی بشر ، به حساب می آورند .

و حضرت قائم (عج ) همان بزرگ مردی است که والاترین حد نماز را به جای می آورد ، نمازی که پیوسته سزاوار ستایش و سلام ابدی است :

السلام علیک حین تقوم ، السلام علیک حین تقعد ، السلام علیک حین تقراء ، السلام علیک حین تصلی ، السلام علیک حین تقنت ، السلام علیک حین ترکع و تسجد ، السلام علیک حین تحلل و تکبر السلام علیک حین تحمدو تستغفر ، السلام علیک حین تصبح و تمسی ، السلام علیک فی اللیل اذا یغشی و النهار اذا تجلی ...






نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92 فروردین 19 توسط سجاد مقیمی منفرد

حضرت علی (ع) می فرماید : 

“ خداوند هر گاه خیری بر بنده اش بخواهد

به او کم خوابی و کم خوری و کم حرفی را تلقین می کند .”

باید گفت که دانش پزشکی ظرف چند دهه اخیر موفق به اکتشاف مهمی پیرامون خواب شده است و آن کشف بخشی مهم در طول خواب انسان به نام خواب REM بوده است . پس از آنکه حدود 45 دقیقه از به خواب رفتن انسان گذشت ، مرحله REM آغاز می شود و به مدت کوتاهی حدود 10 تا 15 دقیقه ادامه می یابد .

در طول مرحله REM از خواب ، به طرز اسرار آمیزی تمام عضلات اسکلتی بدن از کار می افتد و شخص کاملا بی حرکت می شود و نوار مغزی شخص به جای حالت خواب ، حالت بیداری کامل را نشان می دهد . بطوریکه در این حالت مغز از فعالیت بالایی برخوردار است .

در طی REM درجه حرارت بدن و ضربان قلب به طور غیر منتظره بالا می رود و حرکات سریعی در چشمان فرد دیده می شود که وجه تسمیه این مرحله نیز می باشد ( مرحله حرکات سریع چشم RAPID EYE MOVEMENT) و چنانچه شخص را در این حالت بیدار کنیم به احتمال بسیار قوی ابراز می کند که در حال خواب دیدن بوده است .

مرحله REM پس از 10 تا 15 دقیقه متوقف می شود و پس از آن در طول خواب و به طور دوره ای و بطور منظم تکرار می شود . با این وجود کل دوران R EM در طول یک خواب 8 ساعتی در اشخاص طبیعی 90 دقیقه خواهد بود و قسمت اعظم آن در ساعات نزدیک به صبح به وقوع می پیوندد.

امروزه دانش پزشکی به اثبات رسانده است که در بیماری افسردگی یکی از تظاهرات مهم ، افزایش یافتن طول خواب REM نسبت به میزان طبیعی است . بطوریکه شخص افسرده به میزانی بیش از سایر اشخاص خواب می بیند . یعنی زمان بیشتری را در مرحله REM بسر می برد .

از این جهت یک مبنای مهم در تولید داروهای ضد افسردگی ایجاد داروهایی است که کاهش دهنده مرحله REM خواب باشند .( از جمله داروهای ضد افسردگی 3 حلقه ای )

علاوه بر این یک روش درمانی جدید برای بیماران افسرده ، بیدار نگه داشتن آنها ، برای کاهش میزان REM می باشد . زمان نماز صبح که در سوره مبارکه “ اسراء ” با عنوان “ ان قران الفجر کان مشهودا ” از آن نام برده شده است و مورد تاکید فراوان می باشد . بگونه ای قرار گرفته است که سبب کاهش دادن قابل ملاحظه میزان خواب REM در اشخاص می شوود . همانطور که خواندید قسمت اعظم خواب REM در حوالی صبح بوقوع می پییوندد و چنانچه شخص خود را ملزم به بیداری صبحگاهی کند در حقیقت جلوی ورود خود به مرحله قابل توجهی از خواب REM را گرفته است .

از این جهت بیداری صبحگاهی برای نماز خود به تنهایی می تواند به عنوان واکسنی در پیشگیری از افسردگی و حتی دارویی در درمان افسردگی مطرح باشد . لازم به توضیح است که خواب REM در حد تعادل برای سلامت و رفع خستگی لازم است اما زیادی آن منجر به مشکلات مختلف از جمله افسردگی می شود و نقش نماز بعنوان متعادل کننده میزان REM مطرح است .






نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92 فروردین 19 توسط سجاد مقیمی منفرد



بحران هاى ناشى از این تمدن بى روح ماشینى ، تاوانى است که باید غرب در قبال ترک و انزواى دین بپردازد: فساد و فحشاى لجام گسیخته ، بى بند و بارى هاى وسیع اخلاقى ، در خطر افتادن امنیت عمومى ، پر شدن سریع تیمارستان ها از بیماران روانى ، خودکشى هاى رو به تزاید در مرفه ترین کشورهاى غربى ، فرو رفتن در دام اعتیاد و الکل و آمار وحشتناک از فرو غلتیدن جوانان در منجلاب روابط نا مشروع جنسى که فقط ترس از بیمارى ایدز، آن را تا حدودى کنترل مى کند، انتشار اخبار تکان دهنده از فراگیر شدن موج خشونت در این جوامع تاحد درگیرى هاى مسلحانه در خیابان و نیز مدارس ، تشکیل باندهاى وسیع تجاوز جنسى به زنان و کودکان و هزاران هزار معضل اجتماعى دیگر، کابوسى است که امروزه دامنگیر جوامع غربى شده است .
علم و تکنولژى هم امروزه به شمشیرى بران و تیز مى ماند که اکنون در دست دیوانه اى ، همواره ، جان همه جهان را تهدید مى کند. تولید سلاح هاى شیمیایى ، میکربى و نیز تولید و انباشت سر سام آور سلاح هاى ویرانگر هسته اى و اتمى ، از نمونه هاى بروز دانش تهى از ایمان است که امروزه تهدیدى جدى براى جوامع بشرى محسوب مى شود:واستان از دست دیوانه ، سلاح تا ز تو راضى شود، عدل و صلاح
چون سلاحش هست و، عقلش نى به بند دست او را نه که آرد صد گزند


 در هر صورت اوضاع کنونى غرب و آشفتگى ها و نا بسامانى هاى موجود در آن ، که این تمدن را تا حد نابودى و انفجار پیش برده است حاصل کار کسانى است که به تفکیک دین از دنیا پرداخته و تمام هم و غم خویش را مصروف انزواى دین و نیز کنار زدن آن از عرصه زندگى نمودند. هم چنین اوضاع جارى در این جوامع ، نتیجه مستقیم زمینه سازى هاى اربابان کلیسا در قرون وسطى است :ظالم ان قومى ، که چشمان دوختند وز سخن ها، عالمى را سوختند
زان که تاریکى است ، هر سو، پنبه زار در میان پنبه ، چون باشد شرار؟!


سر خوردگى انسان غربى از مکاتب متعدد فلسفى ، مبتنى بر افکار دهرى و نداشتن کار آیى این مکاتب در پاسخگویى به تک تک افراد این جوامع ، غریبان را به این باور رسانده که فلسفه هاى بشرى قادر به ارضاى فطرت انسانى نبوده و همواره از نقص نسبى و مطلق ، رنج مى برند. به قول ((سنت آگوستین )): ((فلاسفه ، بسیارى از حقایق عالى و سودمند را کشف کرده اند، ولى آنان همه حقیقت ضرورى براى انسان را کشف نکرده اند و به این جهت در گمراهى ها افتاده اند. عقل آدمى با نیروى طبیعى که دارد نمى تواند راهى به همه حقیقت پیداکند و از هر گونه گمراهى اجتناب بورزد.
 بالاتر از این ، فلسفه به تنهایى قدرت تحریک نفس از معرفت خالص به عمل شایسته را ندارد. فلسفه از این جهت یک وسیله معرفتى ناقص براى کمال است .)) 

فلسفى را، زهره نى ، تا دم زند
دم زند، دین حقش ، بر هم زند

((شاید احساس تهوع فرهنگى و تاریخى امروز جهان (غرب ) پیش در آمد این تخلیه الهى و انسانى از برخى کثافات عصر جدید باشد تا در سایه آن ، آدمى اندیشه و وجود خود را در مقام فکر و عمل ، متصل به ملکوت هستى سازد...سرانجام او در خواهد یافت ، آنچه اصل است همان وجود و هستى است ، نه اندیشه و خیال ؛ که اندیشه در سایه هستى مى اندیشد. باید کتاب وجود را از نو قرائت کرد اما نه به نام خویش ، بلکه به نام خالق آن ... اگر این امر صورت پذیرد، آدمى از رنج همه توهمات و بت ها و کثافات و تناقضات عصر جدید، رهایى خواهد یافت . هر چند این نیز نکته اى بزرگ و ژرف است که وجود این ظلمات بزرگ و عظیم در اندیشه تاریخ عصر جدید، در پرتو مشیت خالق حکیم ، موجب تنبه و تذکرى عمیق در انسان معاصر نسبت به مقام بزرگ و جبار حقیقت خواهد گشت .))






نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92 فروردین 19 توسط سجاد مقیمی منفرد



((نیچه، این گونه در اواخر عمر، اوضاع اسفناک روحى خود را در نامه اى که به خواهرش نوشته است مطرح مى کند: ((هر چه روزگار بر من مى گذرد زندگانى بر من گران تر و سخت تر مى شود. سال هایى که از بیمارى در نهایت افسردگى و رنجورى بودم هرگز مانند حالت کنونى از غم ، پر امید، تهى نبودم ،...خدایا! من امروز چه تنها هستم . یک تن نیست که بتوانم با او بخندم و یک فنجان چاى بنوشم . هیچ کس ‍ نیست که نوازش دوستانه اى بر من روا بدارد.))
((او که دچار بحران هاى شدید روحى و روانى بسیار شده بود، سرانجام اعتراف کرد که : ((اگر خدا نباشد، آدمى دیوانه مى شود.))
وى فقر معنویت غرب را دریافته بود و از همین رو از ((مرگ خدا))سخن مى گفت ! به عقیده او تنها راه بیرون شدن از این وضع ، آن بود که فراسوى اخلاق و معیارهاى معمول نیک و بد ظهور کنند؛ مردانى که آن ها را ((ابرمرد))مى نامید.
وضعیف و زخمى که تفکرات نیست انگارانه براى متفکران و اندیشمندان غربى به بار آورده ، این گونه درباره ((مارک اورل ))و نیز نیچه و شو پهناور، توسط ویلیام جیمز، تصویر مى شود:
((کلمات مارک اورل ، تلخى ریشه دار غم و اندوه را نشان مى دهد. ناله هاى آن مانند ناله هاى خوکى است که زیرا تیغ ، سر مى دهد. وضع روحى نیچه و شو پنهاور، عبوسى ها و کج خلقى هایى در آن ها دیده مى شود که آمیخته با دندان غروچه هاى تلخى مى باشد. ناله هاى مرارت آمیز این دو نویسنده آلمانى آدم رابه یاد جیرجیرهاى موشى مى اندازد که مشغول جان دادن است . در کلمات این دو نویسنده آن معنا و مفهوم تصفیه اى که مذهب به سختى ها و مشقات زندگى مى دهد، دیده نمى شود.))

((افسانه سیزیف )) که کتابى است به قلم ((آلبرکامو)) یکى از مشهورترین نویسندگان نیهیلیست غربى - در واقع آیینه تمام نماى اوضاع اسفناک زندگانى غیر دینى غربى مى باشد که در قالب این افسانه تبلور مى یابد: خدایان ، سیزیف را محکوم کرده بودند مدام صخره اى را تا قله کوهى بغلتاند و از آنجا سنگ با وزنى که داشت به پایین مى غلتید و دوباره سیزیف باید سنگ را تا قله بالا مى برد.
خدایان پى برده بودند که هیچ تنبیهى وحشتناک تر از کار بیهوده و بى امید نیست .
احساس یاءس و ناامیدى در انسان غربى همواره او را با این سؤ الات درگیر مى نماید که : ((ما، روى کره خاکى چه مى کنیم به جز کارى بیهوده و بى امید؟ انسانها زندگى کوتاه و یگانه شان را صرف چه مى کنند؟ حال آنکه به زورکار، موفق شوند صخره را تا قله بالا ببرند؛ آن گاه یک بیمارى یا یک جنگ دوباره به پایین رهایش مى کند.)) همه کارها بیهوده و پوچ و عبث ؛ و انسانها ناامید و ماءیوس .
این موارد واقعیاتى انکار ناپذیر در بطن تمدن غیر دینى غربى است که ریشه در اندیشه دهرى و جهان بینى مادى دارد.
به تعبیر دانشمند روسى ((لئوتولستوى )): ((ایمان ، همان چیزى است که انسان با آن زندگى مى کند.)) پس بدا روزى که انسان ایمان خود را از دست بدهد!
((در حال حاضر دیگر غریبان همانند قرون گذشته به پیشرفت و حل مشکلات گوناگون فردى و تاریخى از طریق گسترش و بسط تفکر اومانیسم و نتایج تکنولوژى که محصول مستقیم آن است ، چندان امید وارى ندارند و بسیارى از مفسران و منتقدان که بیش تر تعلق به تفکر به جهان پست مدرن غرب دارند با اعلام خطر و بحرانى فراگیر جز یک مه غلیظ نیستى و ابهام و خطرى کاملا جدى در برابر اندیشه و تاریخ غرب ، چیزى نمى یابند؛ به نحوه که چشم انداز آینده براى آنها حتى تا فاصله اى بسیار نزدیک کاملا مبهم و سخت تیره و یاءس آور است .)

((داریوش آشورى )) نویسنده معاصر در بحثى تحت عنوان دو چهره نیهیلیزم امروز غرب مى گوید: آن بروژوازى پرشورى که ((باستى ))را فتح کرده و پرچم ناسیونالیزم را بر افراشت ، امروز چیزى ندارد که به آن بیندیشد، مگر بى اندیشگى ! نسل جوان اروپایى بر نقطه اى پوچ ایستاده است . امروز غرب ، صادراتش را تحویل مى گیرد:
 آشوب هاى اجتماعى ، نومیدى ، سرگردانى ، حس حقارت ، و نهیلیزم . او همه این هارا به ملت ها و تمدن هاى دیگر تحمیل کرده بود.) 






نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92 فروردین 19 توسط سجاد مقیمی منفرد

عبادت ، هدف آفرینش ماست . قرآن مى فرماید: (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالاِْنسَ إِلا لِیَعْبُدُونِ)
کارهایى را که انجام مى دهیم ، اگر براى رضاى خدا باشد، عبادت است ؛ گرچه مانند کسب و کار، تحصیل علم ، ازدواج و یا خدمت به مردم ، براى رفع نیازهاى خود یا جامعه باشد.
 آنچه یک امر را عبادت مى کند، آنست که به انگیزه اى مقدس انجام شود و به تعبیر قرآن رنگ خدایى (صبغة اللّه ) داشته باشد.
فطرت و عبادت
بعضى کارهاى ما بر اساس عادت است و برخى بر پایه فطرت ؛ آنچه عادت است هم مى تواند با ارزش باشد، مثل عادت به ورزش و هم مى تواند بى ارزش ‍ باشد، مانند عادت به سیگار. اما اگر امرى فطرى شد، یعنى بر اساس فطرت و سرشتِ پاکى که خداوند در نهاد هر بشرى قرار داده انجام شد، همواره با ارزش ‍ است .
 امتیاز فطرت بر عادت آنست که زمان و مکان ، جنس و نژاد، سنّ و سال در آن تاءثیرى ندارد و هر انسانى از آن جهت که انسان است آن را دارا مى باشد؛ مانند علاقه به فرزند که اختصاص به نسل و عصر خاصّى ندارد و هر انسانى فرزندش ‍ را دوست مى دارد. اما مسائلى مانند شکل و فرم لباس یا غذا، از باب عادت است و در زمان ها و مکان هاى مختلف ، متفاوت است . در بعضى مناطق ، چیزى مرسوم است که در جاهاى دیگر رسم نیست .
عبادت و پرستش نیز یکى از امور فطرى است و لذا قدیمى ترین ، زیباترین و محکم ترین آثار ساختمانىِ بشر، مربوط به معبدها، مسجدها، بتکده ها و آتشکده هاست .
البتّه در شکل و نوع پرستش ها تفاوت هاى زیادى دیده مى شود. یکى تفاوت در معبودها که از پرستشِ سنگ و چوب و بت ها گرفته تا خداى عزیز، و یکى در شکل و شیوه عبادت که از رقص و پایکوبى گرفته تا عمیق ترین و لطیف ترین مناجات هاى اولیاى خدا تغییر مى کند.
هدف انبیا نیز ایجاد روح پرستش در انسان نبوده ، بلکه اصلاح پرستش در مورد شخص معبود و شکل عبادت بوده است .
هزینه هاى سنگینى که در ساختمان کلیساها، کنیسه ها، معابد هندوها و مساجد صرف مى شود، مقدس شمردنِ پرچم ، وطن و قهرمانان ملّى ، ستایش ‍ کمالات و ارزشهاى افراد و حتى اشیاء، همه و همه جلوه هایى از روح پرستش در وجود آدمى است .
آنها هم که خدا را پرستش نمى کنند، یا مال و مقام یا همسر و فرزند، یا مدرک و مکتب و راه و روش خود را مى پرستند و در راه آن تا مرز جانفشانى و دلباختگى پیش مى روند و هستى خود را فداى معبودشان مى سازند. پرستش در انسان یک ریشه عمیق فطرى دارد گرچه انسان خود از آن غافل باشد، به قول مولوى : همچو میل کودکان با مادران
سِرّ میل خود نداند در لبان

خداوند حکیم هر میل و غریزه اى را در انسان قرار داده ، وسیله ارضاء و تاءمین آن را نیز در خارج ایجاد کرده است . اگر تشنگى در انسان پیدا مى شود، آب آفریده و اگر گرسنگى هست ، غذا نیز هست . اگر غریزه جنسى در انسان قرار داده ، براى او همسر خلق کرده و اگر قوّه شامّه آفرید، بوئیدنى ها را نیز آفرید.
یکى از احساسات عمیق انسان میل به بى نهایت ، عشق به کمال و علاقه به بقاست و رابطه با خداوند و پرستش او، تاءمین کننده این تمایلات فطرى است . نماز وعبادت ، رابطه انسان با سرچشمه کمالات ، اُنس با محبوب واقعى وپناهندگى به قدرت بى نهایت است .
ریشه پرستش
کیست که خداوند را با اوصاف و کمالاتِ بى پایانش بشناسد، اما سر تسلیم و خضوع فرو نیاورد؟ قرآن از طریق داستان ها و تاریخها، نشانه هایى از قدرت و عظمت او را براى ما بیان مى دارد.
مى فرماید: خداوند به مریمِ بى همسر فرزند داد. رود نیل را براى موسى شکافت و فرعون را در آن غرق کرد. انبیا را با دست خالى بر ابرقدرت هاى زمان خود پیروز کرد و بینى طاغوت ها را به خاک مالید.
اوست که شما را از خاکِ بى جان آفرید و مرگ و حیات و عزّت و ذلّتِ شما بدست اوست .
کیست که ضعف و ناتوانى و جهل و محدودیت خود و خطرات و حوادثِ پیش بینى شده و نشده را درک کند، ولى احساس نیاز به قدرت نجات دهنده اى نکند و سر تسلیم خم نکند؟
قرآن در لابلاى آیات ، ضعف انسان را به او گوشزد مى کند و مى گوید: تو هنگام تولّد هیچ نمى دانستى و هیچ آگاهى نداشتى ، یکپارچه ضعف بودى ، چنانکه پس از قدرت هم باز رو به ضعف مى روى .
تو هر لحظه مورد تهدید انواع خطرات هستى .
اگر حرکت زمین کُند شود و شب یا روز ثابت بمانند، کیست که حرکت آن را تند کند و تغییر دهد؟
 اگر آبها به عمق زمین فرو رود، کیست که براى شما آب گوارا بیاورد؟
 اگر بخواهیم آب آشامیدنى شما را تلخ و شور قرار مى دهیم .
 اگر بخواهیم درختان را براى همیشه خشک مى گردانیم .
 اگر بخواهیم دائما زمین را لرزان و متزلزل قرار مى دهیم .
اینها ودهها نمونه دیگر را قرآن ذکر مى کند تا انسان را از غفلت به در آورد وغرورش را بشکند وبه عبادت وتذلّل در برابر آفریدگار وادارد.






نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92 فروردین 19 توسط سجاد مقیمی منفرد

.آثار و فواید نماز

فواید نماز
* فواید نماز و اعتقاد به خدا براى مؤمن چیست؟ چه اثراتى مى‌تواند در زندگى او داشته باشد؟


* اگر مى‌خواهیم از حالت سستى در مسئله نماز خارج شویم، باید به آثار نماز و عواقب سبک شمردن آن توجه نموده و درباره آن تفکر کنیم؛ برخى از آنها عبارتند از:
 1. نماز سدّى در برابر گناهان آینده است. همانا نماز از فحشا و منکرات جلوگیرى مى‌کند
 2. نماز به اعمال انسان ارزش مى‌دهد و در صورت قبولى آن، سایر اعمال هم پذیرفته مى‌شود. پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمود: در قیامت، ابتدا نماز بنده بررسى مى‌شود، اگر مورد قبول واقع شد، بقیه اعمال وى نیز بررسى مى‌شود و اگر قبول نشد بقیه اعمال رسیدگى نمى‌شوند.
 3. نماز خُرد کننده شیاطین است؛ از این‌رو شیطان همواره مى‌خواهد انسان را از نماز دور کند. شیطان مى‌خواهد شما را از یاد خدا و نماز باز دارد.
 4. نماز ستون دین است پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: نماز ستون دین است، هر کس نمازش را ترک کند، دینش را منهدم و خراب کرده است.
 5. نماز شیطان را دور مى‌کند پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: شیطان از بنى‌آدم مى‌ترسد، مادامى که بر نمازهاى پنج‌گانه محافظت مى‌کند، ولى وقتى در نماز سست شد، بر او مسلّط مى‌شود و او را وادار به ارتکاب گناهان کبیره مى‌کند.
 6. نماز از ارکان دین است امام باقر(علیه السلام) فرمود: اسلام بر پنج چیز بنا شده است: 1ـ نماز، 2ـ زکات، 3ـ حج، 4ـ روزه، 5ـ ولایت.
 7. نباید نماز را سبک شمرد پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: کسى که نمازش را سبک بشمارد، از من نیست. والله بر سر حوض کوثر بر من وارد نخواهد شد
 8. شفاعت اهل‌بیت(علیهم السلام) در قیامت: امام صادق(علیه السلام) فرمود: شفاعت ما به کسى که نمازش را سبک بشمارد، نمى‌رسد.
 9. نماز، مهم‌ترین وسیله براى ارتباط با خدا و نزدیکى به او و ضامن سعادت ابدى انسان است. اگر انسان به دنبال آرامش و آسایش روح و روان در این دنیا هم باشد، باز نماز است که چنین نتیجه‌اى مى‌دهد، چرا که نماز ذکر خداست: (ألا بذکر الله تطمئن القلوب)؛ آگاه باشید! تنها با یاد خدا دل‌ها آرامش مى‌یابد.
10. نماز، روح نظم و انضباط را در انسان تقویت مى‌کند.






نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92 فروردین 19 توسط سجاد مقیمی منفرد

نور افشانى فاطمه زهرا  در سه نوبت 

ابان بن تغلب مى گوید:
به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم : یابن رسول الله ! چرا حضرت فاطمه (سلام الله علیها) ((زهراء)) نامیده شدند؟
حضرت فرمود: به این دلیل که روزى سه بار براى امیرالمؤمنین (علیه السلام) نورافشانى مى کرد:
1- وقت نماز صبح ، در حالى که مردم در خواب بودند، جمالش ‍ نورافشانى کرده و سفیدى نورش به خانه هاى مردم مدینه مى تابید و دیوارها سپید مى گشت و آنان تعجب کرده ، خدمت پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) مى رسیدند و درباره آنچه دیده بودند مى پرسیدند. حضرتش ایشان را روانه منزل فاطمه (سلام الله علیها) مى کرد و آنها به منزل حضرتش آمده و مى دیدند حضرت در محراب عبادتش نشسته و نماز مى گزارد و نور جمالش از محراب ساطع است . آن گاه مى دانستند که آن نور، نور حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) بوده است .
2- هنگام نیمه روز، که آن حضرت براى نماز آماده مى شد، جمالش نور زردى مى افشاند و در خانه هاى مردم مى تابید و لباس ها و رنگشان زرد مى شد. آنها خدمت پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) رسیده و از آنچه دیده بودند، سؤ ال مى کردند. حضرتش آنها را به منزل فاطمه (سلام الله علیها) روانه مى کرد و آنان مى دیدند که حضرت در محراب عبادتش ‍ ایستاده و از چهره او - صلوات و رحمت خداوند بر او و پدر بزرگوار و شوهر و پسرانش باد - نور زردى مى درخشد. آن گاه در مى یافتند که آنچه دیده بودند، از نور جمالش بوده است .
 3- هنگام آخر روز که آفتاب غروب مى کرد، صورت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) سرخ شده و جمالش از شادى و به جهت شکر خداوند عزوجل به سرخى مى درخشید و نور جمالش و خانه هاى مردم مى تابید و دیوارها سرخ مى شد. آنان خدمت پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) رسیده و از آنچه دیده بودند، سؤ ال مى کردند. حضرتش باز آنان را روانه منزل فاطمه (سلام الله علیها) مى کرد. آنان به منزل فاطمه (سلام الله علیها) مى رفتند و مى دیدند که حضرتش نشسته ، مشغول تسبیح و تمجید الهى است و از جمالش نور سرخى مى درخشید. آن گاه آنان در مى یافتند که آنچه دیده بودند، از نور جمال فاطمه (سلام الله علیها) بوده است
.






نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92 فروردین 19 توسط سجاد مقیمی منفرد

در ذیل آیه شریفه وَإِذَا الْمَوْؤُودَةُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ در بعضی از تفاسیر نقل شده که او محسنفاطمه (علیهاالسلام) است .
و مفضل بن عمر از حضرت صادق(علیه السلام) نقل می کند که آن حضرت فرمودند:
در روز قیامت خدیجه و فاطمه بنت اسد محسن را به روی دست می گیرند و وارد محشر می شوند و خداوند ، اول مطالبه حق او را از ظالمینش می کند .
بعد از نقل این روایت حضرت به قدری گریه کرد که محاسن شریفش تر شد و فرمود: لاقرت عین لا تبکی عند هذا الذکر . یعنی : روشن و بینا نباشد چشمی که از شنیدن این مصیبت گریان نشود .
از اخبار وارده استفاده می شود که مصیبت های وارده بر حضرت صدیقه طاهره فاطمه_زهرا (سلام الله علیها) بر ایمه هدی (علیهم السلام) خیلی سخت بوده .
چنانچه نقل شده : یک روز حضرت رضا (علیه السلام) دیدند نور دیده اش حضرت جواد (علیه السلام) (در سن طفولیت) دستهای خودش را روی زمین گذاشته و متحیرانه به طرف آسمان نگاه می کند و اشک می ریزد حضرت او را در بر گرفته و سبب گریه اش را سو ال نمودند ؟
حضرت جواد (ع ) عرض کرد: یک وقت متوجه مصایب مادرم زهرا(سلام الله علیها) شدم و ناخودآگاه گریه ام گرفت .
و همچنین در کتب اخبار نقل شده که : حضرت باقر (علیه السلام) در مرض موت خود ، متوسل به زهرا(سلام الله علیها) شد و در مصایب وارده بر آن بی بی اشک می ریخت .
و نیز شیخ طوسی (رحمه الله علیه) از ابن عباس نقل می کند که : در مرض رحلت حضرت رسول (صلی ا... علیه وآله وسلم) دیدم آن حضرت خیلی متاءثر بود و اشک می ریخت . وقتی علت گریه آن حضرت را سوال کردم فرمودند: برای فرزندانم گریه می کنم چون از امت به آنها خیلی جفا می رسد و گویا می بینم دخترم زهرا را که مورد شکنجه واقع شده و صدا می زند یا ابتاه و کسی به داد او نمی رسد .

حضرت فاطمه و دیده خونبار چرا
آشناپهلوی او با نوک مسمار چرا
بانویی را که به آغوش نبی جایش بود
بی سبب دوخته بین در و دیوار چرا
کرده دشمن ز جفا صورت او را نیلی
چهره ای را که بود مظهر عفار چرا
باب امید همه عالمیان سوخته شد
آتش کین زده بر قلب ده و چار چرا

پاورقی ها:
منهاج الدموع ، ص 243.
نوای عشق حسینی ، ص 152.

منبع: کتاب کرامات الفاطمیة
نوشته علی میرخلف زاده





نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92 فروردین 19 توسط سجاد مقیمی منفرد






نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92 فروردین 19 توسط سجاد مقیمی منفرد
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Blog Skin

کد صلوات شمار برای وبلاگ