سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محبان مهدی عج گچساران

هنگامى که زلیخا شنید زنان مصر پشت سر او حرف مى زنند و غیبت مى کنند به سراغ آنان فرستاد و آنها را دعوت کرد و براى آنان تکیه گاهى مهیا کرد و براى پوست کندن و خوردن میوه به هر یک از آنان چاقوئى داد و در همان هنگام به یوسف گفت : خارج شو و در مجلس زنان بیا و قالت اخرج علیهن هنگامى که حضرت یوسف در آن مجلس وارد شد و چشم زنان به جمال و کمال یوسف افتاد آن بزرگوار را از هر نظر و هر جهت ، فوق العاده بزرگ و با شخصیت دیدند فلما راءینه اکبرنه شخصیت و برجستگى و شایستگى و جمال و کمال یوسف به قدرى آن زنان را تحت تاءثیر قرار داد که از خود بى خود شدند، و دست هاى خویشتن را بوسیله آن چاقوهائى که براى خوردن میوه در دست داشتند قطع کردند؟ و قطعن ایدیهن .
 آن زنان به نحوى دلباخته مقام و شخصیت و جمال و کمال یوسف شدند که بشر بودن آن حضرت را انکار کردند و گفتند: این بشر نیست ، بلکه فرشته اى است بزرگوار و قلن حاش لله ما هذا بشرا ان هذا الا ملک کریم (. که از آیه بعد بخوبى استفاده مى شود که زلیخا آن دعوت را بدین منظور از آنان به عمل آورد تا ایشان را نیز همدرد خود نماید و آنان را درباره غیبت و ملامتى که از او کرده بودند محکوم کند که در آیه 33 کاملا معلوم مى شود که آن زنان هم بدرد زلیخا مبتلا و محکوم شدند.
در روایت آمده که زلیخا به هر یکى یک ترنجى و کاردى داد و گفت چون یوسف آمد شما هر یک قسمتى از ترنج را ببرید و به او بدهید، چون یوسف به مجلس زنان وارد شد همه آنها محو جمال او شدند و مدهوش شدند و دستهاى خود را به جاى ترنج بریدند.
 بعضى گفته اند: زنان 40 نفر بودند که 9 زن مردند و بعضى از ایشان دست خود را جدا کردند و چون به خود آمدند دست هاى خود را بریده دیدند. و الله اعلم للّه






نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92 فروردین 20 توسط سجاد مقیمی منفرد

بهلول آنچه پول از مخارجش زیاد مى آمد در گوشه ى خرابه اى زیر خاک پنهان مى کرد زمانى مقدار پولهایش به سیصد درهم رسید، یک روز ده درهم زیاد داشت به طرف همان خرابه رفت تا آن پول را نیز ضمیمه سیصد درهم کند.
مرد کاسبى در همسایگى آن خرابه از جریان آگاه شد، همینکه بهلول کار خود را کرد و از خرابه دور شد آن مرد وارد شده پولهاى او را از زیر خاک بیرون آورد. مرتبه دیگر که بهلول مى خواست سرکشى از پولهاى خود بکند وقتیکه خاک را کنار کرد اثرى از آن ندید. فهمید کار همان کاسب همسایه است زیرا داخل شدن او را به جز آن مرد کسى ندیده .
بهلول پیش او آمده اظهار داشت برادر من ! خواهش و زحمتى به شما دارم ، مى خواهم پولهائى که در مکانهاى مختلف پنهان کرده ام جمع زده و نتیجه را برایم بگوئید. نظرم اینستکه تمام آنها را از مکان هاى متفرق بردارم و در جائیکه سیصد و ده درهم پنهان نموده ام جمع نمایم ، زیرا آن محل محفوظتر از جاهاى دیگر است کاسب بسیار خوشحال شده اظهار موافقت کرد. بهلول شروع به شمردن نمود یک یک از پولها را با نام محل و مقدار مى گفت : تا مجموع درهمها به سه هزار رسید در این موقع از جا برخاسته از او خداحافظى کرد و دور شد مرد کاسب پیش خود چنان فکر نمود که اگر سیصد و ده درهم را به محل خود برگرداند ممکن است بتواند سه هزار درهم را که در آنجا جمع خواهد شد بدست آورد.
 بهلول پس از چند روز دیگر به سوى خرابه آمد سیصد و ده درهم را همانجا یافت . پولها را برداشت و در محل آن تغوط کرد، با خاک رویش را پوشانیده و از خرابه بیرون شد. مرد کاسب در کمین بهلول بود همینکه او را از خرابه دور دید، نزدیک آمده خواست خاک را کنار کند ناگاه دستش آلوده به نجاست گردید، از زیرکى و حیله بهلول آگاهى یافت .
 بهلول پس از چند روز دیگر پیش او آمده گفت : خواهش مى کنم این چند رقم را براى من حساب کنى و شروع بگفتن کرد، هشتاد درهم به اضافه پنجاه درهم به علاوه صد درهم پس از ذکر این چند رقم گفت : مجموع این مبلغ را اضافه کن به بوى گندیکه از دستهایت استشمام مى کنى آنوقت چقدر مى شود؟ این را گفت : و پا به فرار گذاشت کاسب از جاى برخاسته تا او را تعقیب کند ولى به بهلول نرسید.






نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92 فروردین 20 توسط سجاد مقیمی منفرد

سید نعمت الله جزایرى در کتاب نوادرالاخبار مى نویسد که برقى از بعضى صحابه نقل کرد. حضرت صادق علیه السلام فرمود: در میان بنى اسرائیل عابدى ریاکار و متظاهر بود به داود پیغمبر صلى الله علیه و آله وحى رسید که فلان عابد ریاکار است پس از چندى عابد از دنیا رفت ، داود به جنازه او حاضر نشد. چهل نفر از بنى اسرائیل اجتماع کرده در موقع تهیه وسائل تکفینش مى گفتند اللهم انا لانعلم منه الا خیرا و انت اعلم به منا) خدایا جز خوبى ما از او ندیده ایم تو دانائى بواقع امر. خداوند عابد را به همین شهادت آمرزید، پس از آنکه دفنش کردند عده دیگرى مساوى عدد اول همان گواهى را دادند.
خداوند به داود وحى کرد: چه وادار کرد تو را بر جنازه عابد حاضر نشدى ؟ عرض کرد پروردگارا سببش اطلاع من از ریاکاریش بود که تو خود خبردارى خطاب رسید اى داود چهل نفر به خوبى او گواهى دادند من از کردارش ‍ گذشتم و او را عفو نمودم با اینکه از باطنش خبر داشتم .
محدث بزرگوار سید نعمة الله مى گوید شاید استناد به همین حدیث کرده شیخ جلیل معاصر، علامه مجلسى صاحب بحارالانوار استحباب شهادت چهل مؤ من را به نیکى و خوبى در کفن برادر مؤ من خود و من خودم از کسانى بودم که شهادت بر کفن مولى علامه مجلسى نوشتم در حال حیوة و زندگى ایشان . در کتاب شرح تهذیب سید مى گوید روز جمعه اى علامه مجلسى در مسجد جامع اصفهان به منبر تشریف برده بودند تا مردم را موعظه نمایند، ابتدا عقاید خود را راجع به ایمان و توابع آن اعتراف کردند.
 سپس گفتند مردم ! اعتقاد من اینست ، خواهش مى کنم آنچه شنیدید بر کفن من گواهى دهید، کفن خودشان را به مسجد آورده بودند، مردم گواهى خویش را نوشتند






نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92 فروردین 20 توسط سجاد مقیمی منفرد

ابراهیم بن هاشم گفت عبدالله جندب را دیدم در موقع عرفات ، حال هیچکس را بهتر از او ندیدم پیوسته دست هاى خود را به سوى آسمان بلند کرده و آب دیده اش بر روى او جارى بود تا بزمین مى رسید. چون مردم فارغ شدند به او گفتم در این پایگاه وقوف هیچ کس را بهتر از تو ندیدم .
 گفت به خدا قسم دعا نکردم مگر براى برادران مؤ من خود زیرا که از امام ، موسى ابن جعفر(ع ) شنیدم هر کس دعا کند براى برادران مؤ من خویش ‍ پشت سر آنها، از عرش ندا رسد که از براى تو صد هزار برابر باد. به خدا قسم دست برندارم از صد هزار برابر دعاء فرشتگان که قطعا مستجاب و مقبول است براى یک دعاى خودم که معلوم نیست متسجاب شود یا نه  






نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92 فروردین 20 توسط سجاد مقیمی منفرد



1 - برون آرید از تابوت دستم

هنگامى که اسکندر، نشانه هاى مرگ را در خود دید، وصیتهائى کرد که ما در اینجا به ذکر چند نمونه از آنها مى پردازیم :
نخستین توصیه او این بود وقتى جنازه اش را در میان تابوت مى گذارند، دستش را از تابوت بیرون بیاورند، تا مردم بدانند که اسکندر از این دنیا با دست خالى رفت و چیزى از متاع دنیا را با خود نبرد چنانکه در اشعار شعرا آمده است : شنیدم در وصایاى سکندر
که گفتى با ارسطوى هنرور
که از روز زمین چون دیده بستم
برون آرید از تابوت ، دستم
که تا بینند مغروران سرمست
که از دنیا برون رفتم تهیدست



2 - وصیت عجیب او به مادرش

اسکندر هنگامى که خود را در آستانه مرگ دید، بطلمیوس بن اذینه را که فرمانده سپاهیان او بود به زمامدارى بعد از خود برگزید و به او وصیت کرد که تابوت مرا به اسکندریه نزد مادرم حمل کنید و به مادرم بگوئید که مجلس عزاى مرا به این ترتیب تشکیل بدهد.
سفره طعام بگستراند و همه مردم کشور را به آن دعوت نماید و اعلام کند که همگان دعوتش را بپذیرند، مگر کسى که عزیز و دوستى را از دست داده باشد، در آن مجلس شرکت نکند، تا شرکت کنندگان در عزاى اسکندر با خوشحالى بدون خاطره تلخ وارد مجلس گردند و ایجاد خوشحالى کنند تا مجلس عزاى اسکندر مانند مجلس عزاى دیگران با حزن و غم تواءم نباشد.
وقتى که خبر مرگ و وصیت او به مادرش رسید و تابوت اسکندر را در کنار مادرش گذاشتند، مادرش نگاهى به جنازه فرزندش افکند و سپس گفت :
((اى کسى که ملک و حکومتت ، اقطار عالم را گرفته و همه پادشاهان بناچار در برابر عظمت تو تعظیم مى کردند، ترا چه شده است که امروز در خوابى و بیدار نمى شوى ؟ و در سکوت فرورفته اى و سخن نمى گوئى ؟))
سپس مطابق وصیت فرزندش اسکندر، به همه مردم کشور، اعلام کرد که در مراسم عزا و اطعام شرکت کنند، به شرط اینکه شرکت کنندگان ، به مصیبت مرگ دوست و عزیزى گرفتار نشده باشند، او ساعتها در انتظار نشست ولى هیچ کسى دعوت او را اجابت نکرد، از خدمتگذاران مجلس از علت این امر جویا شد.
در پاسخ گفتند: تو خود آنها را از اجابت دعوتت منع کردى .
گفت : چطور؟
گفتند: تو امر کردى که همه دعوت ترا اجابت کنند، به شرط آنکه ((کسى که عزیز و محبوبى را از دست داده جزء دعوت شدگان نباشد)) و در میان اینهمه مردم کسى نیست که داراى این شرط باشد.
وقتى که مادر اسکندر این مطلب را شنید به اصل ماجرا پى برد و گفت : فرزندم با بهترین راه تسلیت مرا تسلى خاطر داد.






نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92 فروردین 20 توسط سجاد مقیمی منفرد

اسحاق بن عمّار گوید:

 روزى محضر شریف امام جعفر صادق علیه السلام شرفیاب شدم و پیرامون آیه شریفه قرآن : رَبّ فَأنْظِرْنى إلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ قالَ فَإنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرینَ إلى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ( سؤال کردم که آخرین روز مهلت حیات شیطان چه زمانى است ؟

حضرت فرمود: آیا فکر مى کنى تا قیامت و صحراى محشر باشد؟!

خیر چنین نیست ، بلکه منظور روز ظهور و قیام قائم آل محمّد صلوات اللّه علیهم مى باشد؛ چون امام زمان (عجّ) را ظاهر گردد و قیام کند، وارد مسجد کوفه خواهد شد و شیطان در مقابل حضرت دو زانو مى نشیند و مى گوید: واى از این روز که چه روز سختى است .

پس از آن امام زمان علیه السلام او را به قتل مى رساند.

 بنابراین مهلت شیطان تا آن روزى خواهد بود که به دست پُر توان حضرت صاحب الزّمان (عجّ) به هلاکت ابدى خواهد رسید.






نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92 فروردین 20 توسط سجاد مقیمی منفرد

حضرت باقرالعلوم علیه السلام به بعضى از دوستان خود فرمود: دست از پا خطا نکنید و مشغول انجام وظایف خود باشید تا زمانى که علائم و نشانه هائى که برایت مطرح مى کنم آشکار شود.
قبل از ظهور امام زمان علیه السلام بین مردم یک درگیرى وسیعى انجام خواهد شد و جمع بسیارى کشته مى شوند، بعد از آن شخصى به عنوان سُفیانى ، لشکرى را متشکّل از هفتاد هزار مرد جنگى و مسلّح ، به سوى کوفه بسیج مى کند و در نتیجه آن خونریزى و غارت اموال و نفوس بسیارى رُخ مى دهد.
در همین بین ، لشکرى از سمت خراسان با در دست داشتن پرچم هاى مخصوصى حرکت مى کنند که در بین آن ها تعدادى از یاران امام زمان علیه السلام نیز وجود دارد.
سپس لشکر خراسانى با لشکر سفیانى در بین شهر حیره و کوفه با یکدیگر درگیر مى شوند.
سپس سفیان متوجّه خواهد شد که مهدى موعود علیه السلام ظهور کرده است و آن حضرت در حال حرکت به سوى مکّه مى باشد، به همین جهت گروه عظیمى را جهت تعقیب آن حضرت روانه مى کند.
پس چون لشکر سفیانى هنگامى که در محلّى به نام بیداء - بین مکّه و مدینه - برسند و فرود آیند، ندائى از آسمان به زمین خطاب مى شود که : تمامى نیروهاى سفیانى را به جز سه نفر در خود فرو بِبَر، که اثرى از آن ها باقى نباشد.
و امّا آن سه نفر را خداوند متعال ، صورت هایشان را به پشت بر مى گرداند و به صورت و قیافه سگ در مى آیند و مسخ مى شوند.
سپس در یک چنین زمانى حضرت ولىّ عصر، امام زمان علیه السلام در کنار کعبه الهى قرار گرفته و بر دیوار آن تکیه زده و به اهل زمین خطاب مى نماید و مى فرماید:
اى مردم ! ما براى یارى دین خدا آمده ایم و هرکس مایل باشد، مى تواند به گروه ما بپیوندد.
و به دنباله آن مى افزاید: ما اهل بیت پیغمبر صلى الله علیه و آله هستیم ؛ و از هر فردى نسبت به خداوند متعال و رسولش نزدیک تر و اولى تر مى باشیم ، پس هرکس بخواهد که نسبت به حضرت آدم ، نوح و ابراهیم ؛ و همچنین نسبت به تمامى پیامبران الهى ، حتّى حضرت محمّد صلوات اللّه علیهم با من مذاکره و احتجاج کند، آماده ام .
 پس از آن ، مى فرماید: آیا خداوند متعال در قرآن نفرموده است : إنَّ اللّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إبْراهى م وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمینَ ذُریَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضِ وَاللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ.
من تداوم بخش و خلف آدم و نوح هستم ، من برگزیده ابراهیم و محمّد صلوات اللّه علیهم هستم ، هر که مى خواهد پیرامون قرآن و یا پیرامون سنّت حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله با من احتجاج و مناظره نماید، آماده ام ؛ چون از هرکس دیگرى به آن ها نزدیک تر و به آن ها آشناتر هستم .
بعد از آن ، در ادامه فرمایشات خود مى افزاید: آن هائى که کلام مرا شنیدند و متوجّه شدند، خداوند آن ها را هدایت نماید.
ضمناً شنوندگان حاضر، این مطالب و مسایل را به دیگران که غایب هستند گزارش دهند ... .
امام محمّد باقر علیه السلام فرمود: در چنین موقعیّتى خداوند متعال اصحاب و یاران حضرت حجّت علیه السلام را که تعداد آن ها سیصد و سیزده نفر مى باشند، جمعشان مى نماید، همان طورى که در قرآن چنین فرموده است :
 أیْنَما تَکُونُوا یَاءتِ بِکُمُ اللّهُ جَمیعا إنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَیْى ءٍ قَدیرٌ.
سپس این تعداد افراد با امام زمان علیه السلام بیعت مى کنند؛ و عهد و میثاق حضرت رسول صلى الله علیه و آله نزد اوست که از پیامبران یکى از پس دیگرى به إرث نهاده شده است .
 حضرت باقر العلوم علیه السلام در پایان افزود: امام زمان علیه السلام از فرزندان حسین بن علىّ علیهماالسلام مى باشد که خداوند متعال قضیّه قیام آن حضرت را در یک شب تنظیم و اصلاح مى نماید و نام مبارک و گرامى او همانند نام جدّش رسول خدا صلى الله علیه و آله خواهد بود.






نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92 فروردین 20 توسط سجاد مقیمی منفرد



امام‌ صادق‌(ع‌):وقتی‌ ابلیس‌ دستور خدا را در مورد سجده‌ برحضرت‌آدم‌(ع‌) اجابت‌ نکرد، خدا فرمود:از بهشت‌ بیرون‌ برو که‌ تو رانده‌ شده‌ وتاقیامت‌ ملعونی‌!ابلیس‌ گفت‌:خدایا!تو عادلی‌ وظلم‌ نمی‌کنی‌. پس‌ ثواب‌اعمالم‌ چه‌ می‌شود؟خدا فرمود:از دنیا آنچه‌ ثواب‌ می‌خواهی‌ بتومی‌دهم‌!ابلیس‌ ابتدا از خدا خواست‌ تا قیامت‌ به‌ او مهلت‌ دهد. خدافرمود:بتو مهلت‌ دادم‌. سپس‌ از خدا خواست‌ که‌ او را بر فرزندان‌ حضرت‌آدم‌(ع‌) مسلط‌ کند. خدا فرمود:تورا مسلط‌ کردم‌. ابلیس‌ گفت‌ به‌ من‌قدرتی‌ بده‌ که‌ مانند خون‌ در رگ‌، در آدمیان‌ نفوذ کنم‌. خدا فرمود بتو این‌قدرت‌ را دادم‌. گفت‌ می‌خواهم‌ هر کودکی‌ که‌ از انسان‌ متولدمی‌شود، دوتا کودک‌ هم‌ از من‌ متولد شود!وما آنها را بینیم‌ وآنها ما رانبینند وبه‌ هر صورتی‌ که‌ بخواهیم‌ در بیایم‌ فرمود:این‌ را هم‌ دادم‌. گفت‌خدایا زیادتر بده‌!خدا فرمود:شما را در سینه‌ها ودلهای‌ آنان‌ قراردادم‌!گفت‌ خدایا کافی‌ است‌. سپس‌ ابلیس‌ گفت‌:به‌ عزتت‌ قسم‌ که‌ همه‌را بجز مخلصین‌ گمراه‌ خواهم‌ کرد. واز جلو واز عقب‌ واز راست‌ وچپ‌نزدشان‌ رفته‌ وکاری‌ کنم‌ که‌ اکثرشان‌ را شاکر نبینی‌!وقتی‌ حضرت‌ آدم‌(ع‌) دید که‌ خدا این‌ قدرت‌ را به‌ ابلیس‌ داده‌ است‌گفت‌:خدایا! ابلیس‌ را بر فرزندانم‌ مسلط‌ کردی‌ واورا همانند خون‌ دررگها اجازه‌ نفوذی‌ دادی‌!وآنچه‌ خواست‌ به‌ او دادی‌ پس‌ تکلیف‌ من‌وفرزندانم‌ چه‌ می‌شود؟خدا فرمود:اگر یک‌ گناه‌ کنید، یک‌ عذاب‌ داردواگر یک‌ کارخوب‌ کنید ، ده‌ پاداش‌ دارد. حضرت‌ آدم‌(ع‌)گفت‌:زیادتربده‌!خدا فرمود:تا زمانی‌ که‌ روح‌ به‌ گلو نرسد، فرصت‌ توبه‌دارید. حضرت‌ آدم‌(ع‌)گفت‌ زیادتر بده‌!خدا فرمود:شما را می‌بخشم‌واهمیتی‌ نمی‌دهم‌(به‌ بزرگی‌ وزیادی‌ گناهان‌)حضرت‌ آدم‌(ع‌)گفت‌:کافی‌است‌.







نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92 فروردین 20 توسط سجاد مقیمی منفرد

قال رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ:
لاتُضَیِّعُواصَلوتَکُمْ، فَإ نَّ مَنْ ضَیَّعَ صَلوتَهُ، حُشِرَ مَعَ قارُونَ وَ هامانَ، وَ کانَ حَقّاً عَلىِ اللّهِ اءنْ یُدْخِلَهُ النّارَمَعَ الْمُنافِقینَ..
ترجمه :
فرمود: نماز را سبک و ناچیز مشمارید، هر کس نسبت به نمازش بى اعتنا باشد و آنرا سبک و ضایع گرداند همنشین قارون و هامان خواهد گشت و حقّ خداوند است که او را همراه منافقین در آتش داخل نماید.

2 قالَ صلّى اللّه علیه و آله : مَنْ مَشى إ لى مَسْجِدٍ مِنْ مَساجِدِاللّهِ، فَلَهُ بِکُّلِ خُطْوَةٍ خَطاها حَتّى یَرْجِعَ إ لى مَنْزِلِهِ، عَشْرُ حَسَناتٍ، وَ مَحى عَنْهُ عَشْرُ سَیِّئاتٍ، وَ رَفَعَ لَهُ عَشْرُ دَرَجاتٍ. 
فرمود: هر کس قدمى به سوى یکى از مساجد خداوند بردارد، براى هر قدم ثواب ده حسنه مى باشد تا برگردد به منزل خود، و ده خطا از لغزش هایش پاک مى شود، همچنین در پیشگاه خداوند ده درجه ترفیع مى یابد.

3 قالَ صلّى اللّه علیه و آله : اَلْجُلُوسُ فِى الْمَسْجِدِ لاِنْتِظارِ الصَّلوةِ عِبادَةٌ مالَمْ یَحْدُثْ، قیلَ: یا رَسُولَ اللّهِ وَ مَا الْحَدَثُ؟ قالَ: الْغِیْبَةُ. 
ترجمه :
فرمود: نشستن در مسجد جهت انتظار وقت نماز عبادت است تا موقعى که حَدَثى از او صادر نگردد.
سؤ ال شد: یا رسول اللّه ، منظور از حدث چیست ؟
ترجمه :
فرمود: غیبت و پشت سر دیگران سخن گفتن .

4 ... بَیْنَما رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ جا لِسٌ فِى الْمَسْجِدِ، إ ذْدَخَلَ رَجُلٌ فَقامَ یُصَلّى ، فَلَمْ یُتِمَّ رُکُوعَهُ وَ لاسُجُودَهُ، فَقالَ: نَقَرَ کَنَقْرِ الْغُرابِ، لَئِنْ ماتَ هذا وَ هکَذا صَلوتُهُ لَیَمُوتُنَّ عَلى غَیْرِ دینی . 
ترجمه :
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در مسجد نشسته بود که شخصى وارد شد و مشغول نماز گشت و رکوع و سجودش را کامل انجام نداد و عجله و شتاب کرد.
حضرت فرمود: کار این شخص همانند کلاغى است که منقار بر زمین مى زند، اگر با این حالت از دنیا برود بر دین من نمرده است .

5 قالَ صلّى اللّه علیه و آله : یا اءباذَر، اَلدُّنْیا سِجْنُ الْمُؤْمِن وَ جَنَّةُ الْکافِرِ، وَ ما اءصْبَحَ فیها مُؤْمِنٌ إ لاّ وَ هُوَ حَزینٌ، وَ کَیْفَ لایَحْزُنُ الْمُؤْمِنُ وَ قَدْ اءوَعَدَهُ اللّهُ اءنَّهُ وارِدٌ جَهَنَّمَ. 
ترجمه :
فرمود: اى ابوذر، دنیا زندان مؤ من و بهشت کافران است ، مؤ من همیشه محزون و غمگین مى باشد، چرا چنین نباشد و حال آن که خداوند به او - در مقابل گناهان و خطاهایش - وعده مجازات و دخول جهنّم را داده است .

6 قالَ صلّى اللّه علیه و آله : شَرُّالنّاسِ مَنْ باعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیاهُ، وَ شَرُّ مِنْ ذلِکَ مَنْ باعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیا غَیْرِهِ. 
ترجمه :
فرمود: بدترین افراد کسى است که آخرت خود را به دنیایش بفروشد و بدتر از او آن کسى خواهد بود که آخرت خود را براى دنیاى دیگرى بفروشد.

7 قالَ صلّى اللّه علیه و آله : ثَلاثَةٌ اءخافُهُنَّ عَلى اُمتَّى : اءلضَّلالَةُ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ، وَ مُضِلاّتُ الْفِتَنِ، وَ شَهْوَةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ. 
ترجمه :
فرمود: سه چیز است که از آن ها براى امّت خود احساس خطر مى کنم :
1 گمراهى ، بعد از آن که هدایت و معرفت پیدا کرده باشند.
2 گمراهى ها و لغزش هاى به وجود آمده از فتنه ها.
3 مشتهیات شکم ، و آرزوهاى نفسانى و شهوت پرستى .

8 قالَ صلّى اللّه علیه و آله : ثَلاثَةٌ مِنَ الذُّنُوبِ تُعَجَّلُ عُقُوبَتُها وَ لا تُؤَخَّرُ إ لى الاخِرَةِ: عُقُوقُ الْوالِدَیْنِ، وَ الْبَغْیُ عَلَى النّاسِ، وَ کُفْرُ الاْ حْسانِ. 
ترجمه :
فرمود : عقاب و مجازات سه دسته از گناهان زودرس مى باشد و به قیامت کشانده نمى شود: ایجاد ناراحتى براى پدر و مادر، ظلم در حقّ مردم ، ناسپاسى در مقابل کارهاى نیک دیگران .

9 قالَ صلّى اللّه علیه و آله : إ نَّ اءعْجَزَ النّاسِ مَنْ عَجَزَعَنِ الدُّعاءِ، وَ إ نَّ اءبْخَلَ النّاسِ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلامِ. 
ترجمه :
فرمود: عاجز و ناتوان ترین افراد کسى است که از دعا و مناجات با خداوند ناتوان و محروم باشد، و بخیل ترین اشخاص کسى خواهد بود که از سلام کردن خوددارى نماید.

10 قالَ صلّى اللّه علیه و آله : إ ذا تَلاقَیْتُمْ فَتَلاقُوا بِالتَّسْلیمِ وَ التَّصافُحِ، وَ إ ذا تَفَرَّقْتُمْ فَتَفَرَّقُوا بِإ لاسْتِغْفارِ. 
ترجمه :
فرمود: هنگام بر خورد و ملاقات با یکدیگر سلام و مصافحه نمائید و موقع جدا شدن براى همدیگر طلب آمرزش کنید.

11 قالَ صلّى اللّه علیه و آله : بَکِرُّوا بِالصَّدَّقَةِ، فَإ نَّ الْبَلاءَ لایَتَخَطاّها. 
ترجمه :
فرمود: صبحگاهان حرکت و کار خود را با دادن صدقه شروع نمائید چون که بلاها و آفت ها را بر طرف مى گرداند.

12 قالَ صلّى اللّه علیه و آله : یُؤْتَى الرَّجُلُ فی قَبْرِهِ بِالْعَذابِ، فَإ ذا اُتِیَ مِنْ قِبَلِ رَاءسِهِ دَفَعَتْهُ تِلاوَةُ الْقُرْآنِ، وَ إ ذا اُتِیَ مِنْ قِبَلِ یَدَیْهِ دَفَعَتْهُ الصَّدَقَةُ، وَ إ ذا اُتِیَ مِنْ قِبَلِ رِجْلَیْهِ دَفَعَهُ مَشْیُهُ إ لىَ الْمَسْجِدِ. 
ترجمه :
فرمود: هنگامى که بدن مرده را در قبر قرار دهند، چنانچه عذاب از بالاى سر بخواهد وارد شود تلاوت قرآنش مانع عذاب مى گردد و چنانچه از مقابل وارد شود صدقه و کارهاى نیک مانع آن مى باشد.
و چنانچه از پائین پا بخواهد وارد گردد، رفتن به سوى مسجد مانع آن خواهد گشت .

13 قالَ صلّى اللّه علیه و آله : عَلَیْکُمْ بِمَکارِمِ الاْ خْلاقِ، فَإ نَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ بَعَثَنی بِها، وَ إ نَّ مِنْ مَکارِمِ الاْ خْلاقِ: اءنْ یَعْفُوَالرَّجُلُ عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَ یُعْطِیَ مَنْ حَرَمَهُ، وَ یَصِلَ مَنْ قَطَعَهُ، وَ اءنْ یَعُودَ مَنْ لایَعُودُهُ. 
ترجمه .
فرمود: بر شما باد رعایت مکارم اخلاق ، که خداوند مرا بر آن ها مبعوث نمود، و بعضى از آن ها عبارتند از:
کسى که بر تو ظلم کند به جهت غرض شخصى او را ببخش ، کسى که تو را نسبت به چیزى محروم گرداند کمکش نما، با شخصى که با تو قطع دوستى کند رابطه دوستى داشته باش ، شخصى که به دیدار تو نیاید به دیدارش برو.

14 قالَ صلّى اللّه علیه و آله : مَنْ وَجَدَ کَسْرَةً اَوْ تَمْرَةً فَاءکَلَهَا لَمْ یُفارِقْ جَوْفَهُ حَتّى یَغْفِرَاللّهُ لَهُ. 
ترجمه :
فرمود: هر کس تکّه اى نان یا دانه اى خرما در جائى ببیند، و آن را بردارد و میل کند، مورد رحمت و مغفرت خداوند قرار مى گیرد.






نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92 فروردین 20 توسط سجاد مقیمی منفرد


حضرت صادق آل محمّد علیهم السلام حکایت فرماید:
روزى رسول گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله ، در جمع اصحاب خود، سر به سمت آسمان بلند نمود و تبسّمى کرد.
یکى از افرادى که در آن جمع حضور داشت ، از آن حضرت سؤ ال کرد: یا رسول اللّه ! امروز شما را دیدم که سر خود را به سوى آسمان بلند کردى و تبسّم نمودى ؟!
حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله فرمود: بله ، درست است چون که متعجّب شدم از دو فرشته و ماءمور الهى که از آسمان بر زمین وارد شدند تا اعمال یکى از بندگان خدا را - که هر روز نماز خود را به موقع انجام مى داد - در نامه عملش بنویسند.
لیکن چون آن شخص را در محلّ عبادت خود نیافتند، هر دو فرشته به آسمان بازگشتند و به محضر ربوبى پروردگار عرضه داشتند: پروردگارا! بنده مؤ من تو را در محلّ عبادتش نیافتیم ؛ بلکه او در بستر بیمارى افتاده بود.
در این هنگام خداوند متعال فرمود: بنویسید، اعمال و عبادات بنده ام را تا زمانى که او در پناه من ، مریض و ناتوان از عبادت و دیگر کارها است ، همانطورى که در حال سلامتى ، او عبادت مرا انجام مى داد و شما اعمال و حسنات او را مى نوشتید.
 سپس در پایان فرمایش خود افزود: همانا بر من لازم است ، پاداش بنده ام را در حال مریضى نیز بپردازم ؛ همچنان که در حالِ سلامتى او چنین مى کرده ام . 






نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92 فروردین 20 توسط سجاد مقیمی منفرد
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Blog Skin

کد صلوات شمار برای وبلاگ