سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محبان مهدی عج گچساران

ای کوچه ........... ای در ............ ای محله ی بنی هاشم ........ ای زمین و زمان ............... ای نخلستانها ....... ای مدینه ........  می شنوید صدای ناله ای را .......  عزای یک مرد غریب و مظلومی را ...... می شنوید صدای گریه های بی نفس را .............. ای دل ... ای فرشته ها....... ای خدا ...... ما دیگر مادر نداریم .................خدایا قبر مادرمان کجاست که برویم آنجا گریه کنیم............






نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92 فروردین 19 توسط سجاد مقیمی منفرد

بوی تعفن می آید ؛ بوی خون .... بوی وحشت ... بوی بی رحمیها چشمانم را آزار می دهد .... اینجا در این پنجره کوچک دنیا ، نه خیلی دور .... بوی رنج ها و دست رنج های شکفته و پریده ، روح مرا آزار می دهد .... چهره های آدم نماهای وحشی صفت با لگدهایشان بر تن بی آزار ، مرا می رنجاند .... نگاه کنید و ببینید ! که چه می کند این انسان در این فصل زمین  .... وای از این زمانه و زمینیانش .....می بینی بوسه های انسانهای داغدیده به تن عزیزانشان چه می کند و چنان سیلاب اشک براه انداخته اند  .....  و اما کسی نگاه نمی کند ؟ بوی شرارت و جنایت حالم را بهم زده .و نای نفس کشیدن نیست ..... نای خفتن نیست .... سینه ام پردرد است از ناله های مظلومانی که کسی صدایشان را نمی شنود و نگاهشان نمی کنند .... مگر بشر تو را چه شده که خموشی و خموش ..... بیائید به فریادمان برسید... مگر شما بوی تعفن گرگ های درنده خوی را حس نمی کنید ........ بوی بدبویی مشامم را احاطه کرده و زلال راه تنفسم را حبس کرده ...... گوئیا اینجا  کسی نیست که ببیند وهابیهای وحشی ..... صهیونیست شرور ..... آمریکای متعفن .... چه می کنند ...... ای انسان ها بیایید ، دوباره قابیل ها خون براه انداخته اند ............... 






نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92 فروردین 19 توسط سجاد مقیمی منفرد

یکی از مسائل مهمی که متأسفانه امروزه در جهتی درست و منطقی و کاربردی استفاده نشده و خیلی ها را از آموختن صحیح و کلیدی آن بی بهره نموده است ،موضوع تربیت و مربیگریست ...  و بلا شک یکی از دغدغه های جوامع امروزی بحث مبنایی وچند بعدی این موضوع حیاتی میباشد؛ انسان ها بدون شک در مسیری که به سمت جلو حرکت می کنند، با مسائل گوناگون و باتهدیدهای سکوت برانگیز مواجه هستند ، که نیازمند  به یک مدل صحیح و قانونی مدون و مورد لحاظ است که او را دچار تزلزل وگاهی سقوط نکند ، امروزه با امکانات فراوان و صنعت های پیشرفته ای که از بشر می بینیم روز به روز این روند مهم و این بحث حیاتی تربیت ، دستخوش خواسته ها و ناخواسته های ضعیف انسانی قرار گرفته و عقب گرد و شاید فاجعه ای اسف بار بیشتری از خود به جای گذاشته است ؛ وغافل از آنکه ، مربی این بشر و خالق این عالم برای همه ی شئونات زندگی انسانی ، الگوهای صحیح و مطمئن را معرفی نموده و خطراتی را که متوجه انسان هاست ، تبیین و تشریح کرده است . حالا در مورد این بحث که تربیت و طریقه ی اصلی و حقیقی این نیاز مهم انسانی را از کجا می شود پیدا کرد و سراغ چه قانون و مکتبی برویم که خیالمان را از هر نظر آسوده خاطر کند ، قطعاً می شود گفت : موضوع تربیت و مربی در آیین تشیع و مکتب اهل بیت عصمت و طهارت به طور کامل  تبیین شده و تعریف شده است ، موضوع تربیت در این مکتب آسمانی به بحث شکوفایی و رشد صحیح اخلاقی و ترقی و  تکامل انسان ها بسیار توجه و تکیه داشته است ؛ و آنرا یکی از نیازهای فوری و مداوم و تاثیر گذار در روند زندگی    انسان هادانسته است و برنامه ای طرح ریزی شده و اساسی بنا کرده اند و آنقدر موضوع تربیت مهم بوده که به قبل از سرآغاز زندگی انسان در این  عرصه ی دنیا نکات نابی را ذکر فرموده اند ؛ که خالی از لطف نیست . مثلاً در مورد بحث آفرینش و نطفه و رحم مادر بحثی به میان آمده ، که بی نهایت مورد توجه قرار گرفته و آن را به صورت گسترده بسط و بیان کرده اند . یعنی این بحث هم به گذشته ما مربوط می شود و هم به زمان حال و آینده ما پیوند می خورد ، نکته اینجاست که مطالب تربیتی این مکتب انسان ساز کاملاً خواندنی و شنیدنی است و مخاطبانی که تشنه ی این مبحث مهم هستند ، در ویرایش بعد موضوع تربیت را به صورت جداگانه و مفصل تحلیل و بررسی خواهیم کرد ، انشاءالله     






نوشته شده در تاریخ یکشنبه 92 فروردین 18 توسط سجاد مقیمی منفرد

آنقدر واژه ها و کلمات روزگار، مرا به تکرار کشانده اند ؛ که شده اند بازی زمانه با دل من ...... که شده رنج و محنت بی پایان و اندکی فاصله مانده و اندکی روزنه ی امید ..... ودیگر چیزی نمانده به پایان این راه دشوار ......  بسان چشمانمان ، حضور سبزت را می طلبد در این واپسین آخر ...و در کنار تو بودن چه حسی تداعی می شود و چه شروعی برایم زندگانی می شود ........ اینجاست که می فهمیم معنای انتظار را، که بازی واژه ها و تکرار دقایق نیست و آهنگ سکوت و گریه نیست ..... بلکه معنای آن تمرین و مقاومت و تثبیت اراده هاست ؛ آقاجان ،دعای آمدنت و دستان پر مهرت همینطور،درونم را نوازش و وجودم را آرامش می بخشد ... وآنقدرتمرین می کنیم برای آمدنت ....تا بدو  ورود قدومت ، با تمام عشق  ، همه جای زمین را آلاله و گل آزین ببندیم ، آقا بیا ...که ترانه ی اشکهای منتظرانت گویای همین مجمل است . 






نوشته شده در تاریخ یکشنبه 92 فروردین 18 توسط سجاد مقیمی منفرد

مثل باران باش ... ساکت آرام ببار ، مثل باران بر تن درختان آشتی کن .... مثل باران دل دریارا پر کن ... مثل باران ساده و مهربان باش ... مثل باران صورت ماهی را ببوسان .... مثل باران  آهسته تماشا کن .... مثل باران خاکی باش ،.. مثل باران روشن و زلال باش ... مثل باران بیشمارش باش ... مثل باران شکوفه ها را رها نکن ... مثل باران به بیابان کمک کن ... مثل باران زنده باش ... مثل باران صبور و طهور باش .... مثل باران با تن آب بازی کن ... مثل باران تکان بخور و حرکت کن .... مثل باران منتظر تماشای لبخند زمین باش ... مثل باران خاطره باش ..... مثل باران بی آزار باش .... مثل باران ترانه بخوان ..... مثل باران تن خشکی را تر کن .... مثل باران آماده باش وکمک کن .... مثل باران گاه گاهی بیا و قشنگ باش .... و مثل باران مؤدب باش ..............






نوشته شده در تاریخ شنبه 92 فروردین 17 توسط سجاد مقیمی منفرد

خداوندا : تو همیشه بخشیدی و من شرمنده تر چه کنم که بزرگواریت احسان و لطف بوده........                                         خداوندا : توان دادی ؛ زبان دادی و کوتاهی و قصور از من و هرگز برویم نیاوردی ...............                                                 خداوندا : فرصت و حیات دادی و من همه رو تلف کردم و باز گفتی بیا هنوز دیر نشده...........                                           خداوندا : سلامتی و مکانم دادی و من فراموش کردم که چه دادی و تو باز مرا رها نکردی............                                        خداوندا : عقل و عشق دادی و من بهره نبردم و آنجا تو مرا صدا می زدی و نوازشم می کردی .......                                    خداوندا : نعمت و نفسم دادی و من غرق در گناه بودم و تو آنجا آرام مرا می خواندی که بیا بنده ی من ................                                           






نوشته شده در تاریخ شنبه 92 فروردین 17 توسط سجاد مقیمی منفرد

یکی از معضلات جامعه ما ، غرب زدگی و غربی فکر کردن است .... این چقدر سخت است که ما برویم سراغ آنها.... آنهایی که هر روز دور ما پرسه میزنند و ادعای حقوق بشری می کنند.... در صورتی که ما مقتدر و پیروزیم...  دین ما یک  دین غنی و سرشاریست ... صحیح و اصولی مسائل را مطرح کرده است  و اگر کسی  مطالعات دینی قوی و مبنایی داشته باشد ... دیگر کار با غرب ندارد ... شما اگر خوب نگاه کنید کشورهای اروپایی معمولاً متمول و چپاولگر و هرزه گر هستند .... روانشناسانشان و روانپزشکانشان و بزرگانشان کتابهایی می نویسند و به قول خودشان جدید و به روز می نگارند ... من می توانم به جرأت بگویم  اینها خیلی از مطالبشان را از کتابهای دینی ما برداشت می کنند ؛ اینکه هنر و سلیقه نیست ؛ حالا اگر اکتشافی صورت گرفت و یه کسی ابداعی کرد ... دلیل نمی شود که او قویتر و برتر است ... همه اونها با امکاناتی که از دزدی و چپاول و قتل و کشتارها بدست می آورند ؛ اینقدر پز می دن ... اینقدر خود نمایی می کنند ... اینکه کلاس نداره ... امروز باید اسلام ناب و حقیقی پیامبر پیاده و زنده بشه ، اما امروزه می بینیم کسانی بنام فرقه ی ضاله ی وهابیت پرچمدار اسلام ساختگی هستند  و این فرقه ضاله و گمراه هر روزی یه فتوا می دن .... بنام اسلام مفتی هایی که مفت هم نمی ارزند فتاوای عجیب و غریب و من درآوردی صادر می کنند ، هر روز  بساط فتنه و شرارت راه می اندازند .... اینهایی که به نام پیامبر ، دزدکی حرف می زنند و به اسم  خدا و پیامبر بزرگوار ما ثبتش می کنند ...  اینها تهمت و افتراء ودروغ می گویند ؛ از کدام کتاب از کدام نقل صحیح آورده اند با یک یا چند مدرک جعلی  و ساختگی دم از دین و دیانت می زنند و یه عده ای رو گول می زنند ...همه ی این افراد یه مشت بیکار دست نشونده ی غربند ... اسلام تقلبی راه انداختند و هی اینطور فتوای حکم قتل و خونریزی صادر می کنند ، مخاطبان عزیزو بزرگوار به هوش باشید و آگاه ! که باید نسل ناصبی و کسی که دشمن اهل بیت عصمت و طهارت هست ریشه کن بشه ... اینها همان سلسله ی شجره ی خبیثه اند و هر روز فتنه گری می کنند ... ببینید ، خدا به همه ی ما عقل و قوه ی تفکر کردن عنایت فرموده ... اینکه یه عده وهابی سلفی با اون بودجه های هنگفتی که غرب هزینه می کنه و جنجال براه میندازه ... نشانه ی محض تعصب غلط اینهاست و غربی ها حمایت می کنند و  این مفتی های نفهم هی فرمان قتل می دهند و چه کارهای شنیعی دیگری که می کنند و اینکه یه تبلیغات بیخودی که میگویند با کشتن سه نفر فرد شیعه به بهشت میروید و کارنامه هاتون صاف صاف  و بهشتتون  رو تضمینی امضاء می کنیم و کارتون درست و حسابی ، خود بسی   نشانه ی خوی حیوانیت و درندگی اینهاست ....این یک منطق غلط و یک حماقت مضحکانه و یک درنده خویی بدور از انسانیت است ... و حتی حق ندارند و نمی توانند فرمان قتل یک مسیحی یا یک یهودی را که آزادانه دارد زندگی می کند صادر کنند ...  چه برسد به یک شیعه ی آزاد و از این غلط های اضافی که می کنند ؛ مگر اینها دست پرورندگان همان غربی های مخوف و فاسد نیستند که اینگونه طاغی گری می کنند ؟...اینها همان سگان کثیف جهمند که خوی وحشی گری و خوکی گری دارند و به حق می توان گفت اینها از دایره انسانیت و عقلانیت خارجند .... شاید بتوان گفت یه عده ای از این گروه شرور، آدمای جاهل و بی عقل و ناتوان از فکر کردن و عاجز از اراده ی صحیح انسانیتند که دست به یک چنین جنایت های بی حدو مرزی می زنند خدا در قرآن میفرماید <<الفتنة اشد من القتل <<   اینها همان فتنه جویان و ام الفسادهای جامعه اند  ... تمام این کره خاکی پر شده از این نااهلان خیره سر مجوسی و  از دین خارج شده ....که با هیچ منطقی کنار نمی آیند و اسم خدا و پیامبر عظیم الشأن اسلام  را به یدک می کشند و  پیام صلح و عدالت سر می دهند و در عین حال غاصب گری و فاسد گری می کنند ... خدا می دونه اینها همون دشمنای اصلی دین اسلامند .... حرف حسابی نمی فهمند ، عذاب الیم و دردناکی در انتظار این فرقه گمراه و جنایت کار است و به معنای واقعی کلمه اسیر نفس سرکش و  مرید شیطانند و به امید منقرض شدن این نسل خبیث به دستان حیدری امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف در آینده نه چندان دور .... برای فرجش دعا کنیم که بیاید و جهان را از ظلم و ستم برهاند و عدالت را بگستراند .......اللهم عجل الولیک الفرج   






نوشته شده در تاریخ شنبه 92 فروردین 17 توسط سجاد مقیمی منفرد

از کوچه های غریبی و بی کسی ؛ دلم سراغ تو را می گیرد ... از پرندهای مهاجر ...از بهار.... از قناری .... از شکوفه های نورسیده .... جویای تو می شوم ؛ دانه دانه ی عمرم ...شمارش نفس ها ی تندم .... معکوس شده.. فرصتی نیست در این ساحل غروب انگیز در این سکوت مرموز در این فاصله ی کم ..... دیگر نای و توانی نیست ؛ غروب هرگز بی تو طلوع نمی کند و طلوع هرگز بی تو غروب نمی کند ..... غصه ها و دردهای غصه ناکم ، گریبانم را گرفته اند و رهایم نمی کنند ..... جای جای این خاکهای غبار آلود ..... جای جای این زمین ترو خشک .....بی تو خموش و سوت و کورند .... فاصله ای نمانده به آمدنت .... قامت بهار برتن تو زیباست ..... نگاه های خط های دوخته و ممتد بسوی تو نگرانند ، در این فاصله کم ... در این دشت قحطان زده .... در این آسمان تیره و تار ..... نزدیکتر شو و سر از پرده بیرون آر...... شمعدان خانه ی ما سالهاست که بی فروغ است و روشنی نیست در این منزل و کاشانه ما...... و دلهای رنجش آور منتظرانت بسی  دوری از تو را شکوه کرده اند... و بی قراران بی قرار ؛ اشک های تنیده و رمیده در خم سیاهی های خودشان را فراموش کرده اند و عجل الولیک الفرجشان تن روزگار را خشکانده است ..... می دانیم که حادثه ها ... ناله ها .... غصه ها ....  همچنان بر لبان تو جاری میشوندو سینه های پر واهمه و دل انتظار ، در سوی تو روانه می شوند .... بیا که از این بی تابی و عسران ....قلبهای خسته در تپش و اضطرابند ... بیا بر دیدگانمان قدم نه و چشمانمان را پرفروغ و پر سرور کن ..... که اینجا منتظرانت به تماشای تو نشسته اند...........






نوشته شده در تاریخ جمعه 92 فروردین 16 توسط سجاد مقیمی منفرد
طبقه بندی: دینی مذهبی

گفتم از یه جایی شروع کنم ، این سفرنامه رو... به یه جای قشنگ می خوام ببرمتون و از قوس و غوص قصه چیزی نمی گم یه کمی جلوتر بریم تا شما رو تو یه قطار مطمئن سوار کنم ... سرعتش خیلی مطمئنه هست.. که حتی یه لحظه هم سرتون گیج نمی ره ... واقعاً می خوایم با هم بریم بالا و هی پایین و نگاه نکنید ... چون این قطار داره پرواز می کنه و تو باورت نمی شه ، هر که می خواد سوار شه حتماً قوانینشو نگاه کنه  و با خیال راحت حرکت کنه .... مسافراش خیلی کمند اما انگار بعضی ها دلشون نمی خواد سوار بشن .... اگه نیای دیر می شه ، اونوقت نگی چرا نگفتی ؛ عجب جای راحتی ... عجب بوی عطری میاد ... خیلی اینجا با حال " ... بزار یه تکه این سفرنامه رو برات بخونم یه تکه نوشته بود>> ذلک الکتاب لاریب فیه هدیً للمتقین << چرا شک می کنی خیالت راحت باشه و هی حرف اضافی نزنید و باورت بشه که سفرت بی خطره !... اینجا حرفامونو زدیم دیگه کسی هی چونه نزنه  ... هی اعتراض نکنه ..... تو بیا سفرنامه رو بخون و راستشو بگو که جای خوبی و تا حالا توی این سفر هم کسی نق نزده ؛ تو می خوای پرواز کنی ... نیومدی که فقط نگاه کنی و تماشاچی باشی ... اینجا تو نمیتونی وایسی و جلو نیای... اوه عجب یه عالمه زیبایی اینجاست ... قطارمون از کنار خیلی ها داره  رد می شه، اما کسی توجه نمی کنه  ؟ تو دستتو بیار جلو به همین راحتی سوار قطار میشی ... اینجا کلی امکانات داره همه چیزاش لوکس و لنگه نداره ، البته سوار شدن توی این قطار قوانینی داره که  اگه اونو رعایت نکنی ، اخراجت می کنند و می ری تو جاده خاکی .... آخ عجب خاکی بلند شده ... آره راست می گی ... اینجا حساب شده کار می کنند ... چندتایی رو اخراج کردن ... رفتم نزدیک سوال کردم ، چرا شما رو اخراج کردن ؛ گفتند: راستشو بخوای ... هی می گفتیم اینطوره .. اونطوره.. خلاف هم کردیم و گوش نکردیم کار خودمونو می کردیم .. بدون اینکه قوانین رو بخونیم و انجام بدیم ... همش شک کرده بودیم که راست می گه یا نه .... دودل شده بودیم ... صدا اومد لاریب فیه ..... چرا شک میکنید به حرفام چرا رعایت نمی کنید... چرا پرهیز نمی کنید ... چرا ترمزاتونو بجا نمی گیرید ... چرا عجله می کنید ... خیلی حرفای خوب و بدربخوری می زد ، اما کو گوش شنوا ... تو ورودی این قطار همین جمله بود {{ ذلک الکتاب لاریب فیه هدیً للمتقین }} این قصه ادامه داره .............






نوشته شده در تاریخ جمعه 92 فروردین 16 توسط سجاد مقیمی منفرد
طبقه بندی: دینی مذهبی

در قرآن کریم اشاره ای به این مطلب شده که قوم یهود یک قوم لجوج و بهانه جویی بوده و گاه گاهی حضرت موسی را به سخره می گرفتند , در مدت کوتاه چهل روزی که حضرت موسی برای عبادت و نیایش به کوه طور رفته بودند... در همین فرصت کوتاه و چندروزه عده ای بساط بت پرستی و گوساله پرستی به راه انداختند و گوییا اصلاً اینها گوششان بدهکار حقایق نبوده و فراموش کرده اند که حضرت موسی چه درده ورنج هایی رو متحمل شدند که اینها به چنین روزی گرفتار نشوند اما مثل اینکه این آدما نمی خواستند فرمان حضرت موسی را که یگانه پرستی و توحید بوده انجام بدهند، تازه دردسرهای حضرت موسی با این قوم بهانه جو و قدرنشناس شروع شده و قرآن می فرماید { و لقد جاءکم موسی بالبینات } اینکه موسی این همه دلیل و برهان و معجزه آورده و خودشان پذیرفتند ولی بازهم ستمگری کردند ...آیا اگر کسی دلیل روشن و معجزه آشکار بیاورد باز هم شما نمی پذیرید و قبول نمی کنید... کاملاً آشکار و واضح است که حقیقتاً اینجا لجاجت و حماقت و بهانه جویی صفت این قوم گمراه بوده که اینطور سر از گوساله پرستی درآورده اند بعد از اینکه این دلائل و معجزات آورده شد قرآن می فرماید : { ثم اتخذتم العجل من بعده } یعنی اینقدر شما قوم یهود کوته فکرید که توی یک زمان بسیار کوتاهی بعد از رفتن حضرت موسی طی چند روز دست به چنین کار زشت و احمقانه ای زده اید ، واقعاً دور از انصاف است ..... مگر خدا به شما عقل نداده که فکر کنید و ببینید این کار چقدر قباحت دارد که یک انسانی که اینقدر ارزشمند است برود گوساله پرست و بت پرست بشود ، معنا ندارد و در واقع کسانی دنبال اذیت و آزار حضرت موسی بوده اند و اینها به فرموده قرآن { انتم ظالمون } ستم و ظلم کردند و این کار در حقیقت یک نوع ستمگری و حق خوری و دشمنی با خداوند است .......






نوشته شده در تاریخ جمعه 92 فروردین 16 توسط سجاد مقیمی منفرد
طبقه بندی: دینی مذهبی
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Blog Skin

کد صلوات شمار برای وبلاگ